اگه بخواید می تونم وارد پیجم بکنمش
داستان درمورد یه دختر(بازم ا.ت) هستش که یه بار رفیق تپلیش پا به محوطه مسکونی ارباب منطقه میزارن و به خاطر کندن یه میوه استوایی از تمام نیرو های امنیتی فرار میکنن،
اونا رو به طور اتفاقی خدمتکار هاش می بینن و به ارباب لوشون میدن ارباب به خاطر چهره ی ا.ت اونو داخل
امارتش زندانی میکنه و(جونگکوک هم داخل داستان هست) بعدش هم قراره طلسمی که خانواده ی اربابی برای کشتن زامبی هایی که اسمشون رو خودم انتخاب کردم(ساتاری....مسخره نکنید) از اون خانواده متنفرن شکسته میشه و اونا باید از امارت میرفتن و ماجرا های زیادی دارن....
اونا رو به طور اتفاقی خدمتکار هاش می بینن و به ارباب لوشون میدن ارباب به خاطر چهره ی ا.ت اونو داخل
امارتش زندانی میکنه و(جونگکوک هم داخل داستان هست) بعدش هم قراره طلسمی که خانواده ی اربابی برای کشتن زامبی هایی که اسمشون رو خودم انتخاب کردم(ساتاری....مسخره نکنید) از اون خانواده متنفرن شکسته میشه و اونا باید از امارت میرفتن و ماجرا های زیادی دارن....
۲۴.۵k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.