پارت ۱۱...
پارت ۱۱...
+:نه ما باهم زندگی میکنیم
ل:اووو بفرما من میگم باهمین
+:چه ربطی داره😑الان شما تو ی خونهاین باهمین؟
ل:منطقیه...😐
یهو صورت اعضارو دیدم چن تاییشون بد نیگا میکردن خندم گرف
+:خب بدویین دیههه برین جم کنین ۲۰ مین دیه میبینمتون
ل: اوکی بای
+:بای
راوی ویو👩💻(من،اچا خانمتون😌)
بعد ۲۰ دیقه (دیگه خیلی مین مین کردیم😐)همه کارارو انجام دادن سوجونم که از ا.ت ناراحت بود دم خونشون که پارک کرد دست ا.ت رو گرف....
+:چیکا میکنی بریم دیگه
◇:.....
سوجون دستش را روی گونه ا.ت میگذارد و نزدیک میشود آنگااه(شبی مستند شد😂🤌🏻)لب...انش را رو ل..بای ا.ت میگذارد و ارام میب...وسد(خب کافیه حالم بهم خورد🫤)
ا.تم متعجب شده ولی همراهی میکنه ازون بالام لونا ماشینشونو میبینه میدوعه میره پایین درو که باز میکنه میبینه این دوتا دارن کارای نا مقدس میکنن(😂یاد اهنگه افتادم😂)میره تو درو میبنده دوباره میره بالا اونام جدا میشن
◇:لونا دیدتمون <ناراحت>
+:اوف الان به همه محله میگه همو بوسیدیم
◇:چه عیبی داره؟
+:ها؟
◇:چه عیبی داره به همه بگه؟وقتی همو میبوسیم معنیش این نیس که یچی بیشتر از دوستیم؟پس چرا اصرار داری ما باهم نیستیم؟
+:.......ب.بهتره بریم بالا
◇:خیله خب <عصبی و ناراحت>
خلاصه این دو الاغ البته ی الاغ که ا.ت باشد رفتن بالا
ل:<پوزخند>خب خب کسایی که اصن باهم نیستین (از ان سو کسایی که رو ا.ت کراش زدن حرص میخورند😂 )کجا میخوابین؟اتاقا پره
+:من پیش تو میخوابم <نارات>
◇:منم هرجا بگین<ناراحت>
ل:اوکی بیا بریم ا.ت<نگران>
.......تو اتاق .....
ویو لونا
ل:ا.ت؟چیزی شده؟<نگران>
+:سوجون...
ل:کاری کرده؟طوری که من دیدم تو ماشین....
+:ن ،من کاری کردم ،تو درست میگی ما بیشتر از دوستیم ولی....من گفتم ما باهم نیستیم و اونم ناراحته و حقم داره!ما همو میب..وسیم ولی من میگم باهم نستیم...
ل:اره خب حق داره...
+:من...از احساسم بهش متمئن نیستم🥲میدنم دوسش دارم ولی نمیدونم چرا نمیتونم خودمونو تو رابطه ببینم
ل:ا.ت!این مشکلی نیس...ما سالهاس همو میشناسیم میدونم تو رابطه رو نمیتونی به زبون بیاری و قبول کنی ،اونم حتما میدونه ولی روز سخت و بدی داشته و بعد اون نتونسته تحمل کنه...باهاش حرف بزن...
+:ممنون...
بغلش کردم
ل: خب حالا برو
+:باش
ویو سوجون
تو اتاق جیمین بودم و با کوک و جیمین و ته میخواستیم گیم بزنیم که ا.ت اومد، از حرفام ناراحت بودم ،میدونستم اون براش توصیف احساساتش و اینکه تو رابطه باشه براش سخته ولی باز گفتم وقتی اومد بلند شدم
+:بچه ها میشه، یلحضه برین بیرون...
ج.م:اوکی
رفتن
◇:ا.ت من معزرت میخوام نباید اونارو میگفتم
که یهو بغلم کرد
+: عب نداره ،منم معدرت میخوام ....
+:نه ما باهم زندگی میکنیم
ل:اووو بفرما من میگم باهمین
+:چه ربطی داره😑الان شما تو ی خونهاین باهمین؟
ل:منطقیه...😐
یهو صورت اعضارو دیدم چن تاییشون بد نیگا میکردن خندم گرف
+:خب بدویین دیههه برین جم کنین ۲۰ مین دیه میبینمتون
ل: اوکی بای
+:بای
راوی ویو👩💻(من،اچا خانمتون😌)
بعد ۲۰ دیقه (دیگه خیلی مین مین کردیم😐)همه کارارو انجام دادن سوجونم که از ا.ت ناراحت بود دم خونشون که پارک کرد دست ا.ت رو گرف....
+:چیکا میکنی بریم دیگه
◇:.....
سوجون دستش را روی گونه ا.ت میگذارد و نزدیک میشود آنگااه(شبی مستند شد😂🤌🏻)لب...انش را رو ل..بای ا.ت میگذارد و ارام میب...وسد(خب کافیه حالم بهم خورد🫤)
ا.تم متعجب شده ولی همراهی میکنه ازون بالام لونا ماشینشونو میبینه میدوعه میره پایین درو که باز میکنه میبینه این دوتا دارن کارای نا مقدس میکنن(😂یاد اهنگه افتادم😂)میره تو درو میبنده دوباره میره بالا اونام جدا میشن
◇:لونا دیدتمون <ناراحت>
+:اوف الان به همه محله میگه همو بوسیدیم
◇:چه عیبی داره؟
+:ها؟
◇:چه عیبی داره به همه بگه؟وقتی همو میبوسیم معنیش این نیس که یچی بیشتر از دوستیم؟پس چرا اصرار داری ما باهم نیستیم؟
+:.......ب.بهتره بریم بالا
◇:خیله خب <عصبی و ناراحت>
خلاصه این دو الاغ البته ی الاغ که ا.ت باشد رفتن بالا
ل:<پوزخند>خب خب کسایی که اصن باهم نیستین (از ان سو کسایی که رو ا.ت کراش زدن حرص میخورند😂 )کجا میخوابین؟اتاقا پره
+:من پیش تو میخوابم <نارات>
◇:منم هرجا بگین<ناراحت>
ل:اوکی بیا بریم ا.ت<نگران>
.......تو اتاق .....
ویو لونا
ل:ا.ت؟چیزی شده؟<نگران>
+:سوجون...
ل:کاری کرده؟طوری که من دیدم تو ماشین....
+:ن ،من کاری کردم ،تو درست میگی ما بیشتر از دوستیم ولی....من گفتم ما باهم نیستیم و اونم ناراحته و حقم داره!ما همو میب..وسیم ولی من میگم باهم نستیم...
ل:اره خب حق داره...
+:من...از احساسم بهش متمئن نیستم🥲میدنم دوسش دارم ولی نمیدونم چرا نمیتونم خودمونو تو رابطه ببینم
ل:ا.ت!این مشکلی نیس...ما سالهاس همو میشناسیم میدونم تو رابطه رو نمیتونی به زبون بیاری و قبول کنی ،اونم حتما میدونه ولی روز سخت و بدی داشته و بعد اون نتونسته تحمل کنه...باهاش حرف بزن...
+:ممنون...
بغلش کردم
ل: خب حالا برو
+:باش
ویو سوجون
تو اتاق جیمین بودم و با کوک و جیمین و ته میخواستیم گیم بزنیم که ا.ت اومد، از حرفام ناراحت بودم ،میدونستم اون براش توصیف احساساتش و اینکه تو رابطه باشه براش سخته ولی باز گفتم وقتی اومد بلند شدم
+:بچه ها میشه، یلحضه برین بیرون...
ج.م:اوکی
رفتن
◇:ا.ت من معزرت میخوام نباید اونارو میگفتم
که یهو بغلم کرد
+: عب نداره ،منم معدرت میخوام ....
۸۱۵
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.