آسمان من و تو پارت ۹
که یهو اومد جلو من و می بوسید و من از تعجب شاخ دراوورده بودم
به خودم اومدم دیدم با یک نگاه گریون داره نگاه میکنه و یهو رفت از در بیرون
نمیدونم
حس میکردم دوسش دارم
حس میکنم
وایی ات ول کن اه دختر چی میگی؟!
اهه
دو ماه بعد
از اون بوسه دو ماه میگذره و من هنوز که هنوز تو فکر اون پسر بودم
وای
که یهو سانا اومد داخل
(سانا دوست ات و تنها کسی که ات یادشه)
ات: سانا اومدی بریم؟!
سانا: آره ات تو امروز مرخصی
ات: آخیش راحت شدم فقط سانا این گروه هس اکسو
سانا: خب؟!
ات: تو این دو روز کلی طرفدارشون شدم
سانا: یعنی اکسوال شدی؟!(بچه ها من طرفدار اکسو نیستم نمیدونم این بود یان 🙄 و اینکه من اصلا نمیخوان به اکسو توهین کنم لطفا گیر ندین ممنون)
ات: اوهوم
سانا: بایست کیه؟!
ات: فعلا که همشون
سانا: اوهوم راستی ات
ات: هوم؟!
سانا: چیزی از گذشته یادت نیومد؟!
ات: نه
که پرستار اومد اخل:
پرستار: شما می تونین برین کارای ترخیص تون انجام شده
ته ویو:
تو این دو ماه سانا دوست ات نزاشت از دور حداقل ات و ببینم
تو این دو روز دیوونه شده بودم
نمیدونستم چی کار میکنم
جین میگفت دچار عشق در یک نگاه شدم و باید دوباره دل ات و بدست بیارم چون یک عاشق دیگه عاشق کسه دیگه ای نمیشه چه یادش باشه چه نه ولی آخه چه جوری! سانا نمیزاره نزدیک ات شم میگه یک بار ضربه خورده شانس آورد زندس و از این حرفا
دارم دیوونه میشم بدون ات
که نامجون آمد داخل اتاقم
نامی: ته ات امروز مرخص شده و سانا بهم گفت که هیچی یادش نیست
ته: من چی کار کنم نامجون هان؟؟؟ دارم دیوونه میشممم نامجون دیوونه شدم نمیتونم تحمل کنم
نمیتونممممم( با داد)
نامجون: باشه پسر درست میشه درست میشه
ته: کیی؟! هان کی؟؟!(با گریع)
نامجون: نمیدونم ولی درس میشه ته امیدتو از دست نده پسر
ته: باشه(با گریه)
رفتم بیرون اتاقم که دوباره این دختر خاله نچسبم اومد
اه
میخواست حرفی بزنه که داد زدم سرش
ته: اگه فکر کردی باهات ازدواج میکنم یا باهات حرف میزم کور خوندی برو بیرون از این خونه همش تقصیر توعه فکر کردی نفهمیدم اون آدم ، آدم های تو بود؟!
فکر کردی انقدر خرم؟!
برو بیرون
منتظرم نموندم چیزی بگه رفتم تو اتاق و درو محکم بستم و قفل کردم
۱ ساعت بعد
صدای در اتاق اومد
ته: کیه؟!
نامی: منم ته بیا بیرون پی دی نیم بیانیه داده باید توضیح بدم بهت
ته: اوهوم
رفتم دست و صورتم و شستم و اومد بیرون
که
نامجون: همه ی اعضای اکسو جمع شدن و از سربازی اومدن و میخوان کنسرت بزارن ماهم باید به عنوان تبریک بریم به اون مراسم
ته: من حوصله ندارم
نامجون: باید بریم تازه دوست خودتم توشون
ته: اوهوم باشه
نامجون: این مال امشبه
ته: واا اه باشه
۲ ساعت بعد
ته ویو:
رفتیم با اعضا تو کنسرت نشستیم سر جامون که طرفداران اکسو پیشمون بودن ک یهو
خماری:)
به خودم اومدم دیدم با یک نگاه گریون داره نگاه میکنه و یهو رفت از در بیرون
نمیدونم
حس میکردم دوسش دارم
حس میکنم
وایی ات ول کن اه دختر چی میگی؟!
اهه
دو ماه بعد
از اون بوسه دو ماه میگذره و من هنوز که هنوز تو فکر اون پسر بودم
وای
که یهو سانا اومد داخل
(سانا دوست ات و تنها کسی که ات یادشه)
ات: سانا اومدی بریم؟!
سانا: آره ات تو امروز مرخصی
ات: آخیش راحت شدم فقط سانا این گروه هس اکسو
سانا: خب؟!
ات: تو این دو روز کلی طرفدارشون شدم
سانا: یعنی اکسوال شدی؟!(بچه ها من طرفدار اکسو نیستم نمیدونم این بود یان 🙄 و اینکه من اصلا نمیخوان به اکسو توهین کنم لطفا گیر ندین ممنون)
ات: اوهوم
سانا: بایست کیه؟!
ات: فعلا که همشون
سانا: اوهوم راستی ات
ات: هوم؟!
سانا: چیزی از گذشته یادت نیومد؟!
ات: نه
که پرستار اومد اخل:
پرستار: شما می تونین برین کارای ترخیص تون انجام شده
ته ویو:
تو این دو ماه سانا دوست ات نزاشت از دور حداقل ات و ببینم
تو این دو روز دیوونه شده بودم
نمیدونستم چی کار میکنم
جین میگفت دچار عشق در یک نگاه شدم و باید دوباره دل ات و بدست بیارم چون یک عاشق دیگه عاشق کسه دیگه ای نمیشه چه یادش باشه چه نه ولی آخه چه جوری! سانا نمیزاره نزدیک ات شم میگه یک بار ضربه خورده شانس آورد زندس و از این حرفا
دارم دیوونه میشم بدون ات
که نامجون آمد داخل اتاقم
نامی: ته ات امروز مرخص شده و سانا بهم گفت که هیچی یادش نیست
ته: من چی کار کنم نامجون هان؟؟؟ دارم دیوونه میشممم نامجون دیوونه شدم نمیتونم تحمل کنم
نمیتونممممم( با داد)
نامجون: باشه پسر درست میشه درست میشه
ته: کیی؟! هان کی؟؟!(با گریع)
نامجون: نمیدونم ولی درس میشه ته امیدتو از دست نده پسر
ته: باشه(با گریه)
رفتم بیرون اتاقم که دوباره این دختر خاله نچسبم اومد
اه
میخواست حرفی بزنه که داد زدم سرش
ته: اگه فکر کردی باهات ازدواج میکنم یا باهات حرف میزم کور خوندی برو بیرون از این خونه همش تقصیر توعه فکر کردی نفهمیدم اون آدم ، آدم های تو بود؟!
فکر کردی انقدر خرم؟!
برو بیرون
منتظرم نموندم چیزی بگه رفتم تو اتاق و درو محکم بستم و قفل کردم
۱ ساعت بعد
صدای در اتاق اومد
ته: کیه؟!
نامی: منم ته بیا بیرون پی دی نیم بیانیه داده باید توضیح بدم بهت
ته: اوهوم
رفتم دست و صورتم و شستم و اومد بیرون
که
نامجون: همه ی اعضای اکسو جمع شدن و از سربازی اومدن و میخوان کنسرت بزارن ماهم باید به عنوان تبریک بریم به اون مراسم
ته: من حوصله ندارم
نامجون: باید بریم تازه دوست خودتم توشون
ته: اوهوم باشه
نامجون: این مال امشبه
ته: واا اه باشه
۲ ساعت بعد
ته ویو:
رفتیم با اعضا تو کنسرت نشستیم سر جامون که طرفداران اکسو پیشمون بودن ک یهو
خماری:)
۴۱.۸k
۰۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.