عشق در یک نگاه❤🍷
عشق در یک نگاه❤🍷
پارت 15
شعار:.... ننت اگه اصکی بری❤🍷
ییعیت
دیدم همه به بالا پشت بوم نگاه میکنن برای همین کلید خونه رو برداشتم و رفتم بالا پشت بوم.
درو باز کردم که لیزگه رو دیدم که وایستاده و جیغ میکشه که خودشو پرت میکنه.
داد زدم
_لیزگههه عشقم بیا پایین توروخدا.
_من عشقت نیستمممم.
من ساده لوحو بگو که پرمو دادم ب تو اون سارپ باز با کس دیگه ای نبوددددد.
_عشقم توضیح میدم بیا پایین
_نمبامم میخام خودمو بکشم
بگم که انقدر برات بی ارزش بودم ییعیت
_نیستی بیا بخدا نیستی
_باور نمیکنم وقتی به دیار باقی شتافتم اون موقع بفهم چی کشیدم.
اروم اروم رفتم سمتش و پامو کذاشتم روی سکو
_خودتو پرت کنی خودمو پرت میکنم
_ییعیت من منصرف نمیشم تو برو پایین
_تو نشی منم نمیشم
_برو ییعیت
_اصن یه فکری
_ چی
_دست همو بگیریم و بیوفتیم.
_نمیخام ییعیت برو اونور خودمو میندازم.
دستاشو وا کرد که خودشو بندازه ترسیدم اما نمیتونستم جلوشو بگیرم تو تصمبم خیلی مصمم بود برا همین وقتی داشت خودشو مینداخت دستشو گرفتم و خودمو انداختم.
باهم افتادیم.
ناسلامتی طبقه ۴ بودیم طبیعی بود بمیری برا همین خودمو رها کردم تا اگر لیزگه میره منم برم.
لیزگه
_ییعیت دستمو گرفته بود و تو هوا معلق بودیم.
چشامو باز کردم و درجا سرم به یه چیز خیلییی مهم برخورد و چشام خود ب خود بسته شد
ادامه دارد....
پارت 15
شعار:.... ننت اگه اصکی بری❤🍷
ییعیت
دیدم همه به بالا پشت بوم نگاه میکنن برای همین کلید خونه رو برداشتم و رفتم بالا پشت بوم.
درو باز کردم که لیزگه رو دیدم که وایستاده و جیغ میکشه که خودشو پرت میکنه.
داد زدم
_لیزگههه عشقم بیا پایین توروخدا.
_من عشقت نیستمممم.
من ساده لوحو بگو که پرمو دادم ب تو اون سارپ باز با کس دیگه ای نبوددددد.
_عشقم توضیح میدم بیا پایین
_نمبامم میخام خودمو بکشم
بگم که انقدر برات بی ارزش بودم ییعیت
_نیستی بیا بخدا نیستی
_باور نمیکنم وقتی به دیار باقی شتافتم اون موقع بفهم چی کشیدم.
اروم اروم رفتم سمتش و پامو کذاشتم روی سکو
_خودتو پرت کنی خودمو پرت میکنم
_ییعیت من منصرف نمیشم تو برو پایین
_تو نشی منم نمیشم
_برو ییعیت
_اصن یه فکری
_ چی
_دست همو بگیریم و بیوفتیم.
_نمیخام ییعیت برو اونور خودمو میندازم.
دستاشو وا کرد که خودشو بندازه ترسیدم اما نمیتونستم جلوشو بگیرم تو تصمبم خیلی مصمم بود برا همین وقتی داشت خودشو مینداخت دستشو گرفتم و خودمو انداختم.
باهم افتادیم.
ناسلامتی طبقه ۴ بودیم طبیعی بود بمیری برا همین خودمو رها کردم تا اگر لیزگه میره منم برم.
لیزگه
_ییعیت دستمو گرفته بود و تو هوا معلق بودیم.
چشامو باز کردم و درجا سرم به یه چیز خیلییی مهم برخورد و چشام خود ب خود بسته شد
ادامه دارد....
۳.۸k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.