فرشته ی مرگ part 10
ویوکوک/:همینطور
داشتم با کاغذا کلنجار میرفتم که در زده شد
جواب دادم که جیمین هیونگ از در اومد تو
جیمین :مهمون نمیخوای؟
کوک: هیونگ نمک نریز ....چیزی پیدا کردی ؟
جیمین :اره ولی به یکم اطلاعات بیشتر نیاز دارم مثل
شماره تلفن یا راجب زن و پچش
باید از ا.ت بخواییم
ولی جانگکوک تو که اینا رو بهتر از ا.ت میدونی چرا داری دنبالش میگردی؟
بدون حرف بلند شدم و رفتم پیش ا.ت که جیمین هم دنبالم اومد
روی کاناپه ولو بود داشت فیلم میدید برام سوال بود چه جوری این یه قاتل ماهری واقعا جای تعجب داره
منو جیمین نشستیم کنارش
سکانس اعتراف زوج فیلم بود که
جیمین کنترل رو برداشت و تلویزون رو خاموش کردکه ا.ت شروع کرد به جیغ زدن:یااااااا مگه نمیبینی که سکانس مهمیه
چه طوری قطع کردی
الان نزدیک بود هم دیگه رو ماچ کنن
اصل چطور تونستی از تو انتظار نداشتم جیمین شی
جیمین:خوب کارت دارم من که میدونم اگه اینه کار رو نکنم تو قرار نیشت جوابمو بدی
ا.ت سر جاش درست نشست
ا.ت:خوب چی میخواین که مزاحم فیلم دیدن من میشید ؟
جیمین :اطلاعات بیشتر رجب خانوادش و شرکتش
ویو ا.ت/:
وقتی جیمین گفت اطلاعات بیشتر میخواد
یه فکری به ذهنم رسیدم با این کار منم میتونستم بابا رو پیدا کنم
که گفتم:باشه من میبرمتون پیش کسی اکه اطلاعات بیشتری داره راجب مین سوک ولی منم به یه چیزی نیاز دارم
جیمین سری تکون داد و گفت :خوب درسته اینجوری مساوی هم میشم بگو
ا.ت:میخوام ..... بهم کمک کنید که پدرمو پیدا کنم من هفت ساله که از پدرم دور شدم تقصیر خودمه برای همین میخوام پیداش کنم ......
فکر کنم بدونید چی میگم چون شما از جد واباد من خبر دارین
جیمین با تردید به جانکوک نگاه کردو گفت :اون کسی که میگی ادم کهمطمئنی هست؟
ا.ت:اره بابا خیلی وقته که میشناسمش قابل اعتماده
نویسنده
جونگکوک و جیمین و ا.ت رفتن پیش یو جین(همونی که میخواد اطلاعات بده)
ا.ت در خونه رو میزنه
یوجین از پشت ایفون: کیه ؟
ا.ت : انتظار داری کی باشه کره خر ؟
یوجین :اا ا.ت توی ببخشید ولی در باز نمیشه
ا.ت:ببین دو نفر همراهمن اگه دوست داری از پشت ایفون جلوی اینا فوش بخوری درو باز نکن(عصبی )
یوجین: باشه ولی کرمم گرفته درو باز نمیکنم
ا.ت:خودت میدونی میتونم بیام تو اگه بیام اتفاق بدی میفته برات
یوجین: طوری نیست عادت دارم
ا.ت کتشو در اورد(کت و شلوار پوشیده )
رو کرد به جیمین گفت:میشه اینو یه لحظه برام نگه داری؟
جیمین کت رو از دستش گرفت
که ا.ت شروع کرد از در بالا رفتن
جیمین :یا ..یا ا.ت داری چی کار میکنی بیا پایین الان درو باز میکنه
ا.ت:هیچی نگو
جیمین رو کرد به کوکو گفت:تو نمیخوای بهش چیزی بگی؟
کوک:نه خودش میدونه چی کار کنه
ا.ت در رو باز کرد که جیمین گفت :
like:10????
داشتم با کاغذا کلنجار میرفتم که در زده شد
جواب دادم که جیمین هیونگ از در اومد تو
جیمین :مهمون نمیخوای؟
کوک: هیونگ نمک نریز ....چیزی پیدا کردی ؟
جیمین :اره ولی به یکم اطلاعات بیشتر نیاز دارم مثل
شماره تلفن یا راجب زن و پچش
باید از ا.ت بخواییم
ولی جانگکوک تو که اینا رو بهتر از ا.ت میدونی چرا داری دنبالش میگردی؟
بدون حرف بلند شدم و رفتم پیش ا.ت که جیمین هم دنبالم اومد
روی کاناپه ولو بود داشت فیلم میدید برام سوال بود چه جوری این یه قاتل ماهری واقعا جای تعجب داره
منو جیمین نشستیم کنارش
سکانس اعتراف زوج فیلم بود که
جیمین کنترل رو برداشت و تلویزون رو خاموش کردکه ا.ت شروع کرد به جیغ زدن:یااااااا مگه نمیبینی که سکانس مهمیه
چه طوری قطع کردی
الان نزدیک بود هم دیگه رو ماچ کنن
اصل چطور تونستی از تو انتظار نداشتم جیمین شی
جیمین:خوب کارت دارم من که میدونم اگه اینه کار رو نکنم تو قرار نیشت جوابمو بدی
ا.ت سر جاش درست نشست
ا.ت:خوب چی میخواین که مزاحم فیلم دیدن من میشید ؟
جیمین :اطلاعات بیشتر رجب خانوادش و شرکتش
ویو ا.ت/:
وقتی جیمین گفت اطلاعات بیشتر میخواد
یه فکری به ذهنم رسیدم با این کار منم میتونستم بابا رو پیدا کنم
که گفتم:باشه من میبرمتون پیش کسی اکه اطلاعات بیشتری داره راجب مین سوک ولی منم به یه چیزی نیاز دارم
جیمین سری تکون داد و گفت :خوب درسته اینجوری مساوی هم میشم بگو
ا.ت:میخوام ..... بهم کمک کنید که پدرمو پیدا کنم من هفت ساله که از پدرم دور شدم تقصیر خودمه برای همین میخوام پیداش کنم ......
فکر کنم بدونید چی میگم چون شما از جد واباد من خبر دارین
جیمین با تردید به جانکوک نگاه کردو گفت :اون کسی که میگی ادم کهمطمئنی هست؟
ا.ت:اره بابا خیلی وقته که میشناسمش قابل اعتماده
نویسنده
جونگکوک و جیمین و ا.ت رفتن پیش یو جین(همونی که میخواد اطلاعات بده)
ا.ت در خونه رو میزنه
یوجین از پشت ایفون: کیه ؟
ا.ت : انتظار داری کی باشه کره خر ؟
یوجین :اا ا.ت توی ببخشید ولی در باز نمیشه
ا.ت:ببین دو نفر همراهمن اگه دوست داری از پشت ایفون جلوی اینا فوش بخوری درو باز نکن(عصبی )
یوجین: باشه ولی کرمم گرفته درو باز نمیکنم
ا.ت:خودت میدونی میتونم بیام تو اگه بیام اتفاق بدی میفته برات
یوجین: طوری نیست عادت دارم
ا.ت کتشو در اورد(کت و شلوار پوشیده )
رو کرد به جیمین گفت:میشه اینو یه لحظه برام نگه داری؟
جیمین کت رو از دستش گرفت
که ا.ت شروع کرد از در بالا رفتن
جیمین :یا ..یا ا.ت داری چی کار میکنی بیا پایین الان درو باز میکنه
ا.ت:هیچی نگو
جیمین رو کرد به کوکو گفت:تو نمیخوای بهش چیزی بگی؟
کوک:نه خودش میدونه چی کار کنه
ا.ت در رو باز کرد که جیمین گفت :
like:10????
۶.۶k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.