❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥𝓑𝓪𝓭-𝓑𝓸𝔂❦
❥part_¹⁸ ❦
تهیونگ و جیمین هم اومدن دنبال سولنان و یونا و رفتن بار
جونگکوک: خیلی خوشگل شدی
ا.ت: م.. من؟
جونگکوک: نه عمم
ا.ت: بی مزه 😐
جونگکوک:«خنده»
ا.ت: عه اومدن
تهیونگ و جیمین تا وارد شدن رو به دخترا وایسادن و هم زمان زانو زدن
سولنان: چیکار میکنی(شکه)
یونا: وایی جیمین پاشو الان از خجالت آب میشم(خجالت)
تهیونگ و جیمین خندیدن و دوباره هم زمان حلقه هارو از داخل جیبشون در اوردن جونگکوک و ا.ت هم همینطور نگاهشون میکردن
تهیونگ و جیمین: با من ازدواج میکنی(هم زمان)
یونا و سولنان نگاهی بهم کردن و بلند گفتن «بله»
که یهو یه عالمه برف شادی و چیز میز ریخت روشون و یه آهنگ ملایم پخش شد که جیمین و تهیونگ بلند شدن و انگشتر هارو دست دخترا کردن جونگکوک و ا.ت هم دست میزدن
تهیونگ: دوست دارم (سولنان و بغل کرد)
جیمین: عاشقتم(یونا رو بغل کرد)
ا.ت: بیاریدش
ا.ت گفت کیکو بیارن کیک تقریبا ۵ طبقه بود که دهن سولنان و یونا باز موند
سولنان: شماچیکار کردید
یونا: واوو
تهیونگ: کار خاصی نکردیم
جیمین: خوشتون اومد
یونا: عالی...
سولنان: بود..
جونگکوک: چرا لکنت گرفتید
ا.ت:(خنده)
ادامه دارد......
❥part_¹⁸ ❦
تهیونگ و جیمین هم اومدن دنبال سولنان و یونا و رفتن بار
جونگکوک: خیلی خوشگل شدی
ا.ت: م.. من؟
جونگکوک: نه عمم
ا.ت: بی مزه 😐
جونگکوک:«خنده»
ا.ت: عه اومدن
تهیونگ و جیمین تا وارد شدن رو به دخترا وایسادن و هم زمان زانو زدن
سولنان: چیکار میکنی(شکه)
یونا: وایی جیمین پاشو الان از خجالت آب میشم(خجالت)
تهیونگ و جیمین خندیدن و دوباره هم زمان حلقه هارو از داخل جیبشون در اوردن جونگکوک و ا.ت هم همینطور نگاهشون میکردن
تهیونگ و جیمین: با من ازدواج میکنی(هم زمان)
یونا و سولنان نگاهی بهم کردن و بلند گفتن «بله»
که یهو یه عالمه برف شادی و چیز میز ریخت روشون و یه آهنگ ملایم پخش شد که جیمین و تهیونگ بلند شدن و انگشتر هارو دست دخترا کردن جونگکوک و ا.ت هم دست میزدن
تهیونگ: دوست دارم (سولنان و بغل کرد)
جیمین: عاشقتم(یونا رو بغل کرد)
ا.ت: بیاریدش
ا.ت گفت کیکو بیارن کیک تقریبا ۵ طبقه بود که دهن سولنان و یونا باز موند
سولنان: شماچیکار کردید
یونا: واوو
تهیونگ: کار خاصی نکردیم
جیمین: خوشتون اومد
یونا: عالی...
سولنان: بود..
جونگکوک: چرا لکنت گرفتید
ا.ت:(خنده)
ادامه دارد......
۸.۴k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.