fake kook
fake kook
part*7
مینهو: جونگکوک
کوک: مرض
ا.ت: اومدم خب بریم ادامه
میرا: جونگکوک بوس کن
ا.ت: باشه
عادی وایساده بودم ا.ت اومد نزدیکم و لبمو بوس کرد
کوک: 😳
ا.ت: چیه
سوجین: عالی بود
مینهو: چه حسی داری
کوک: دیوونگی
مینهو: بهت میگم بهم اعتماد کن
ا.ت: بچه ها من باید برم
مینهو: باشه
میرا: خدافظ
ا.ت: خدافظ
میرا: ماهم بریم دیگه
سوجین: وایسا منم باهات بیام
میرا: بیا
میرا و سوجین هم رفتن
مینهو: چطور بود
کوک: نمیدونم چرا ولی دلم میخواد بکشمت
مینهو: خب یه چاقو بردار بیا بکش
کوک: خیلی دوست دارم
مینهو: منم همینطور
کوک: خب منم برم دیگه
مینهو: باشه خدافظ
کوک: خدافظ
مینهو: راستی هرچی زودتر بهش بگو
کوک: به کی
مینهو:ا.ت
کوک: نمیتونم
مینهو: میخوای ا.ت رو فردا ماله خودت کنم
کوک: چطوری
مینهو: بهت میگم منو دست کم نگیر
کوک: خب بگو
مینهو: خودت میبینی
فردا
از دید ا.ت
ا.ت: الو مینهو
مینهو: کجایی ا.ت
ا.ت: خونم
مینهو: میای بیرون امروز خودمو بچه ها میخوایم بریم
ا.ت: فک نکنم بتونم
مینهو: چرا
ا.ت: نه بزار واسه چند روز دیگه
مینهو: نمیشه همین امروز بیای
ا.ت: تو ادرس بفرست من شاید اومدم
مینهو: باشه
ا.ت: اونی
انا: چیه
ا.ت: امروز میخوام برم بیرون مامان راضی میکنی
انا: بخدا نمیتونم
ا.ت: ترو خدا بخاطر اجیت
انا: قبول نمیکنه چیکار کنم
ا.ت: خب باهم بریم
انا: باهم؟
ا.ت: مثلا بگو باهم میخوایم بریم بیرون
انا: الان میگه یونا هم بیاد
ا.ت: یونا امروز درس داره
انا: باشه میرم به مامان میگم ببینم چی میگه
ا.ت:مرسی بهترین خواهر دنیا
چند دقیقه بعد
انا: ا.ت بیا پایین
ا.ت: اومدم
سریع رفتیم بیرون
انا: خب الان میخوای چیکار کنی
ا.ت: من میرم دیگه
انا: مراقب باش
ا.ت: مراقبم خب من برم
انا: بای
ا.ت: بای
#کوک
#فیک
#سناریو
part*7
مینهو: جونگکوک
کوک: مرض
ا.ت: اومدم خب بریم ادامه
میرا: جونگکوک بوس کن
ا.ت: باشه
عادی وایساده بودم ا.ت اومد نزدیکم و لبمو بوس کرد
کوک: 😳
ا.ت: چیه
سوجین: عالی بود
مینهو: چه حسی داری
کوک: دیوونگی
مینهو: بهت میگم بهم اعتماد کن
ا.ت: بچه ها من باید برم
مینهو: باشه
میرا: خدافظ
ا.ت: خدافظ
میرا: ماهم بریم دیگه
سوجین: وایسا منم باهات بیام
میرا: بیا
میرا و سوجین هم رفتن
مینهو: چطور بود
کوک: نمیدونم چرا ولی دلم میخواد بکشمت
مینهو: خب یه چاقو بردار بیا بکش
کوک: خیلی دوست دارم
مینهو: منم همینطور
کوک: خب منم برم دیگه
مینهو: باشه خدافظ
کوک: خدافظ
مینهو: راستی هرچی زودتر بهش بگو
کوک: به کی
مینهو:ا.ت
کوک: نمیتونم
مینهو: میخوای ا.ت رو فردا ماله خودت کنم
کوک: چطوری
مینهو: بهت میگم منو دست کم نگیر
کوک: خب بگو
مینهو: خودت میبینی
فردا
از دید ا.ت
ا.ت: الو مینهو
مینهو: کجایی ا.ت
ا.ت: خونم
مینهو: میای بیرون امروز خودمو بچه ها میخوایم بریم
ا.ت: فک نکنم بتونم
مینهو: چرا
ا.ت: نه بزار واسه چند روز دیگه
مینهو: نمیشه همین امروز بیای
ا.ت: تو ادرس بفرست من شاید اومدم
مینهو: باشه
ا.ت: اونی
انا: چیه
ا.ت: امروز میخوام برم بیرون مامان راضی میکنی
انا: بخدا نمیتونم
ا.ت: ترو خدا بخاطر اجیت
انا: قبول نمیکنه چیکار کنم
ا.ت: خب باهم بریم
انا: باهم؟
ا.ت: مثلا بگو باهم میخوایم بریم بیرون
انا: الان میگه یونا هم بیاد
ا.ت: یونا امروز درس داره
انا: باشه میرم به مامان میگم ببینم چی میگه
ا.ت:مرسی بهترین خواهر دنیا
چند دقیقه بعد
انا: ا.ت بیا پایین
ا.ت: اومدم
سریع رفتیم بیرون
انا: خب الان میخوای چیکار کنی
ا.ت: من میرم دیگه
انا: مراقب باش
ا.ت: مراقبم خب من برم
انا: بای
ا.ت: بای
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۴.۹k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.