𝐏𝐚𝐫𝐭⁶
𝐏𝐚𝐫𝐭⁶
{𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐚𝐧𝐝 𝐰𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐥𝐨𝐯𝐞}
داشتیم بازی میکردیم و سرمون و گرم کرده بودیم که صدای زنگ گوشی به صدا در اومد
ا/ت:حتما جیمینه
شوگا:جوابشو بده بذار رو بلند گو
ا/ت:الو جیمین تویی؟
جیمین:آره..آره منم اومدم دنبالت
ا/ت:توی روستایی که بهت گفتم فقط یه خونه خرابه هست بیا اونجا فقط سریع بیا اینجا خیلی ترسناکه
جیمین:باشه باشه الان میام
جونگکوک: جیمین اگه پلیسا دنبالش باشن یا باهاشون همکاری کنه چی؟
جیمین:اون هیچوقت اینکارو نمیکنه مطمئن باش( جدی و عصبی )
جونگکوک: امیدوارم که اینطور باشه
ا/ت:این چیه؟!
شوگا:شنود و ردیاب باید جایی که نقشه هارو میکشن شنود بذاری و یا ماشین یا هرچیزی و میرن بیرون و باهاش قاچاق میکنن ردیاب بذاری فهمیدی؟
ا/ت: آره فهمیدم
شوگا:باید زودتر بری اونجایی قرار گذاشتین
ا/ت:منو نمیرسونی؟🥺
شوگا: ممکنه منو ببینن بعدشم قیافتو اونجوری نکن قلبم ذوب شد(با خنده لثه ای کیوتش🥹🫣)
«پرش زمانی یک هفته بعد»
جیمین:ا/تتتتتتتت(با داد) کدوم گوری
ا/ت:(تند تند از پله ها بالا رفتنم و روی پله آخر به جیمین رسیدم) بله چیشدع جیمین
جیمین:این شنود چیه ؟هاااااا
ا/ت:من از کجا بدونم
جیمین:تو وسایل تو بود بعد میگی نمیدونی ؟( عصبی )
ا/ت:ینی چی که تو وسایل من بود؟ این واسه من نیست
جیمین:نکنه با پلیسا همکاری کردی اره چرا باید همکاری نکنی وقتی عشقت بهت دستور داده(فریاد )
ا/ت:تا چند دقیقه همینجوری ثابت و شوکه بهش زل زده بودم که اشک تو چشمام جمع شد
جیمین:حرف بزن باهاشون همکاری میکنیییی؟
ا/ت: جیمین تو الان داری به من تهمت میزنی(گریه)ازت انتظار نداشتم به خواهر خودت تهمت بزنی
راوی:ا/ت کم کم عقب عقب میرفت و جیمین هم از اینکه مثلاً به ا/ت تهمت زده بود پشیمون بود تا اینکه......
ا/ت:داشتم عقب عقب میرفتم و جیمین هم ازم معذرت خواهی میکرد تا اینکه زیر پام خالی شد و دیگه هیچی نفهمیدم
••••••••••••••
شوگا: جیمین چیزایی فهمیده سریع با ا/ت ارتباط بگیرید باید باهاش حرف بزنم
ته ته: شوگا یه خبر بد
شوگا:چیشده
ته ته : بیا این فیلم و ببین
شوگا:ا/ت از پله ها افتاد...نه این اصلا خوب نیست
ته ته: بنظر من خوبه اینجوری جیمین باور میکنه شنود برای ا/ت نیست
شوگا: حواست به دوربینای خونش باشه وقتی ا/ت آوردن خونه سریع باهاش ارتباط بگیر
ته ته:چشم قربان( چشمک )
شوگا:الان وقت این مسخره بازی هاست؟
ته ته : همیشه وقت همین مسخره بازی هاست( خنده )
شوگا:از دست تو ......
•ادامه دارد•
•عشق سیاه و سفید•
{𝐁𝐥𝐚𝐜𝐤 𝐚𝐧𝐝 𝐰𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐥𝐨𝐯𝐞}
داشتیم بازی میکردیم و سرمون و گرم کرده بودیم که صدای زنگ گوشی به صدا در اومد
ا/ت:حتما جیمینه
شوگا:جوابشو بده بذار رو بلند گو
ا/ت:الو جیمین تویی؟
جیمین:آره..آره منم اومدم دنبالت
ا/ت:توی روستایی که بهت گفتم فقط یه خونه خرابه هست بیا اونجا فقط سریع بیا اینجا خیلی ترسناکه
جیمین:باشه باشه الان میام
جونگکوک: جیمین اگه پلیسا دنبالش باشن یا باهاشون همکاری کنه چی؟
جیمین:اون هیچوقت اینکارو نمیکنه مطمئن باش( جدی و عصبی )
جونگکوک: امیدوارم که اینطور باشه
ا/ت:این چیه؟!
شوگا:شنود و ردیاب باید جایی که نقشه هارو میکشن شنود بذاری و یا ماشین یا هرچیزی و میرن بیرون و باهاش قاچاق میکنن ردیاب بذاری فهمیدی؟
ا/ت: آره فهمیدم
شوگا:باید زودتر بری اونجایی قرار گذاشتین
ا/ت:منو نمیرسونی؟🥺
شوگا: ممکنه منو ببینن بعدشم قیافتو اونجوری نکن قلبم ذوب شد(با خنده لثه ای کیوتش🥹🫣)
«پرش زمانی یک هفته بعد»
جیمین:ا/تتتتتتتت(با داد) کدوم گوری
ا/ت:(تند تند از پله ها بالا رفتنم و روی پله آخر به جیمین رسیدم) بله چیشدع جیمین
جیمین:این شنود چیه ؟هاااااا
ا/ت:من از کجا بدونم
جیمین:تو وسایل تو بود بعد میگی نمیدونی ؟( عصبی )
ا/ت:ینی چی که تو وسایل من بود؟ این واسه من نیست
جیمین:نکنه با پلیسا همکاری کردی اره چرا باید همکاری نکنی وقتی عشقت بهت دستور داده(فریاد )
ا/ت:تا چند دقیقه همینجوری ثابت و شوکه بهش زل زده بودم که اشک تو چشمام جمع شد
جیمین:حرف بزن باهاشون همکاری میکنیییی؟
ا/ت: جیمین تو الان داری به من تهمت میزنی(گریه)ازت انتظار نداشتم به خواهر خودت تهمت بزنی
راوی:ا/ت کم کم عقب عقب میرفت و جیمین هم از اینکه مثلاً به ا/ت تهمت زده بود پشیمون بود تا اینکه......
ا/ت:داشتم عقب عقب میرفتم و جیمین هم ازم معذرت خواهی میکرد تا اینکه زیر پام خالی شد و دیگه هیچی نفهمیدم
••••••••••••••
شوگا: جیمین چیزایی فهمیده سریع با ا/ت ارتباط بگیرید باید باهاش حرف بزنم
ته ته: شوگا یه خبر بد
شوگا:چیشده
ته ته : بیا این فیلم و ببین
شوگا:ا/ت از پله ها افتاد...نه این اصلا خوب نیست
ته ته: بنظر من خوبه اینجوری جیمین باور میکنه شنود برای ا/ت نیست
شوگا: حواست به دوربینای خونش باشه وقتی ا/ت آوردن خونه سریع باهاش ارتباط بگیر
ته ته:چشم قربان( چشمک )
شوگا:الان وقت این مسخره بازی هاست؟
ته ته : همیشه وقت همین مسخره بازی هاست( خنده )
شوگا:از دست تو ......
•ادامه دارد•
•عشق سیاه و سفید•
۲.۹k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.