فیک پسر عموی غیرتی من
پارت ۲
*رفتم داخل اتاق لینا*
لانا.مهمون نمیخای
*تا منو دید سریع اومد بغلم کرد*
لینا.دلم برات تنگ شده بود خره
لانا.منم دلم برات تنگ شده بزه
(چقد رمانتیک 🥹🥹🥹🥹🥹)
لینا.نظرت چیه بریم بار😈
لانا.اوم بریم فقط برگشتیم توسط الکس کشته شدم😂
لینا.زهر مار 😂
لانا. خب لباس داری
لینا.اری 😉
م/لینا.دخترا من میرم خرید عمو اینا ،عمه و مامان بابای لانا دارن میان
لانا.چشم
لینا.اینم شانس ما
لانا.میریم زود برمیگردیم
لینا.اوکی
* رفتیم لباس پوشیدیم و آرایش کردیم و راه افتادیم به سمت بار،تا ساعت ۶ توی بار بودیم*
لانا.بریم فکر کنم دیگه باید پیداشون بشه
لینا.باشه
*رفتیم سوار ماشین شدیم*
لینا.من با جانگ سون قرار میزارم
لانا.زهر مار چرا یه من نگفتی بی ادب
لینا.چون پاریس بودی
لانا.زنگ میزدی میگفتی ایش
لینا.حالا نگفتم
لانا.ایش
لینا.رسیدیم
*رفتم داخل اتاق لینا*
لانا.مهمون نمیخای
*تا منو دید سریع اومد بغلم کرد*
لینا.دلم برات تنگ شده بود خره
لانا.منم دلم برات تنگ شده بزه
(چقد رمانتیک 🥹🥹🥹🥹🥹)
لینا.نظرت چیه بریم بار😈
لانا.اوم بریم فقط برگشتیم توسط الکس کشته شدم😂
لینا.زهر مار 😂
لانا. خب لباس داری
لینا.اری 😉
م/لینا.دخترا من میرم خرید عمو اینا ،عمه و مامان بابای لانا دارن میان
لانا.چشم
لینا.اینم شانس ما
لانا.میریم زود برمیگردیم
لینا.اوکی
* رفتیم لباس پوشیدیم و آرایش کردیم و راه افتادیم به سمت بار،تا ساعت ۶ توی بار بودیم*
لانا.بریم فکر کنم دیگه باید پیداشون بشه
لینا.باشه
*رفتیم سوار ماشین شدیم*
لینا.من با جانگ سون قرار میزارم
لانا.زهر مار چرا یه من نگفتی بی ادب
لینا.چون پاریس بودی
لانا.زنگ میزدی میگفتی ایش
لینا.حالا نگفتم
لانا.ایش
لینا.رسیدیم
۴.۵k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.