عشق یهویی
عشق یهویی
پارت ۱
(بچهها میا دوست صمیمی ا.ت از یتیم خونه هست جیمین کوک هم تو یتیم خونه دوست صمیمی شدن بعد سر ی اسناد دعواشون شده دشمن خونی شدن هر دو هم مافیا هستن ا.ت میا هم تو ی خونه زندگی میکنن )
ا.ت : سلام من کیم ا.ت هستم ۲۲ سالمه از سئول ی دوست هم دارم از اول بچگی تو یتیم خونه باهم دوست شدیم و مثل خواهیم اونم ۲۲ سالشه من توی کافه کار میکنم
رئیس: هی ا.ت
ا.ت : بله رئیس
رئیس: این دختره کله شق میا چرا امروز نیومده کافه مگه اینجا خونه خالشع هر موقع میخواد بیاد هر موقع میخواد برهههه ها من به میا دارم حقوق هر ماه میدم اما اون از ۳۰ روز فقط ۱۵ یا ۲۰ روز میاد بهش بگو اگه این سری نیاد اخراجش میکنم فهمیدی.
ا.ت : بله قربان فهمیدم بهش میگم
رئیس : خوبه میتونی بری مرخصی خدانگهدار
ا.ت : خدانگهدار
اهههه دختره کله پاچه من نمیدونم تو اون بار لعنتی چی ریختن که هی میرههنه تو اون گورستون
داشتم از وسط خیابون رد میشدم و در حال تماس با میا بودم که گوشیشو جواب نمیداد. یهو ....
آروم خوردم به ی ماشین لوکس که ماشین سری ترمز کرد
جیمین : راننده احمق چه غلطی کردییییی
راننده: قووربان اون حواسش نبود
جیمین : خفه بی عرضه ، دیدم ی دختر به شدت کیوت جذاب که خیلی ترسیده افتاده مثل ی خرگوش زمین
خانم خانم ببخشید حالتون خوبه
ا.ت : نه نه خوبم مقسر من بودم ، دیدم ی پسر جذاب و یا شخصیت اومد سمتم
جیمین : اسم من پارک جیمین اسم شما چیه خانم کوچولو
ا.ت : یااا من کوچولو نیستم اسمم کیم ا.ت
جیمین ، احساس کردم مثل دخترای دیگه نیست انگار عاشقش شدم واووو
خیلی خوب خانم کوچولو ا.ت خانم میخوای برسونمت خونتون
ا.ت : یااااا بار که گفتی اگه زحمتی نیست
جیمین : چه زحمتی سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم چقدر برام آشنا بود ی دختر کپ این تو یتیم خونه بود که منو کوک عاشقش بودیم
ا.ت : سوار شدم تو ماشینش ، امم چقدر اشناس درست تو همون سال ها یتیم خونه دوتا پسر بودن که اسمشم یادم نمیاد این شبی یکی از این پسر هاست
مرسی خونه من همین جاست
جیمین : نگهدار ، بیا پیدا شو خوشحال شدم که دیدمت بیشتر مراقب خودت باش
ا.ت : اوهم من
جیمین : خداحافظ خانم کوچولو
ا.ت : خداحافظ اقا بزرگ
جیمین : 😂😂😂
ا.ت : منو پیاده کرد رفت ، اوه من خیلی نگران میا هستم یهو دیدیم فیلیپ زنگ زد (فیلیپ دوست ا.ت و میا هست که فیلیپ مدیر بار هست و میا هی میر بار فیلیپ)
با زنگ فیلیپ فهمیدم میا انقد خورده حالش بد شده تو بار
پارت ۱
(بچهها میا دوست صمیمی ا.ت از یتیم خونه هست جیمین کوک هم تو یتیم خونه دوست صمیمی شدن بعد سر ی اسناد دعواشون شده دشمن خونی شدن هر دو هم مافیا هستن ا.ت میا هم تو ی خونه زندگی میکنن )
ا.ت : سلام من کیم ا.ت هستم ۲۲ سالمه از سئول ی دوست هم دارم از اول بچگی تو یتیم خونه باهم دوست شدیم و مثل خواهیم اونم ۲۲ سالشه من توی کافه کار میکنم
رئیس: هی ا.ت
ا.ت : بله رئیس
رئیس: این دختره کله شق میا چرا امروز نیومده کافه مگه اینجا خونه خالشع هر موقع میخواد بیاد هر موقع میخواد برهههه ها من به میا دارم حقوق هر ماه میدم اما اون از ۳۰ روز فقط ۱۵ یا ۲۰ روز میاد بهش بگو اگه این سری نیاد اخراجش میکنم فهمیدی.
ا.ت : بله قربان فهمیدم بهش میگم
رئیس : خوبه میتونی بری مرخصی خدانگهدار
ا.ت : خدانگهدار
اهههه دختره کله پاچه من نمیدونم تو اون بار لعنتی چی ریختن که هی میرههنه تو اون گورستون
داشتم از وسط خیابون رد میشدم و در حال تماس با میا بودم که گوشیشو جواب نمیداد. یهو ....
آروم خوردم به ی ماشین لوکس که ماشین سری ترمز کرد
جیمین : راننده احمق چه غلطی کردییییی
راننده: قووربان اون حواسش نبود
جیمین : خفه بی عرضه ، دیدم ی دختر به شدت کیوت جذاب که خیلی ترسیده افتاده مثل ی خرگوش زمین
خانم خانم ببخشید حالتون خوبه
ا.ت : نه نه خوبم مقسر من بودم ، دیدم ی پسر جذاب و یا شخصیت اومد سمتم
جیمین : اسم من پارک جیمین اسم شما چیه خانم کوچولو
ا.ت : یااا من کوچولو نیستم اسمم کیم ا.ت
جیمین ، احساس کردم مثل دخترای دیگه نیست انگار عاشقش شدم واووو
خیلی خوب خانم کوچولو ا.ت خانم میخوای برسونمت خونتون
ا.ت : یااااا بار که گفتی اگه زحمتی نیست
جیمین : چه زحمتی سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم چقدر برام آشنا بود ی دختر کپ این تو یتیم خونه بود که منو کوک عاشقش بودیم
ا.ت : سوار شدم تو ماشینش ، امم چقدر اشناس درست تو همون سال ها یتیم خونه دوتا پسر بودن که اسمشم یادم نمیاد این شبی یکی از این پسر هاست
مرسی خونه من همین جاست
جیمین : نگهدار ، بیا پیدا شو خوشحال شدم که دیدمت بیشتر مراقب خودت باش
ا.ت : اوهم من
جیمین : خداحافظ خانم کوچولو
ا.ت : خداحافظ اقا بزرگ
جیمین : 😂😂😂
ا.ت : منو پیاده کرد رفت ، اوه من خیلی نگران میا هستم یهو دیدیم فیلیپ زنگ زد (فیلیپ دوست ا.ت و میا هست که فیلیپ مدیر بار هست و میا هی میر بار فیلیپ)
با زنگ فیلیپ فهمیدم میا انقد خورده حالش بد شده تو بار
۶۶.۶k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.