وقتی دکتر بود و تو خدمتکارش
پارت: 7
تا اقای پارک خواست وسایل
رو از روی میز برداره یهو..
چشمش خورد به من ک نگاش میکردم
ک منم خواستم به تلویزیون نگا کنم
اهمم(کیس بسیار ابدار استغفرالله🗿)
_اهمم😐
+چیز ع عام میخواید کمکتون کنم..؟
_ن خودم انجام میدم
+میام کمکتون..
_پس میتونی برام سیبـ زمیــ🥔ـنی
نگینی کنی..؟
+اره چرا ک ن حتما
جیمین ویو
خواست کمکم کنه منم قبول کردم
بوی عطرش تنش دیوونه وارش جذب
خودم خودم کرد وقتی دیدم تلوزیون(صحنه کیس رو میگع)
اونجوری بوســ!!!ــه میرفتن
منم دوص داشتم لباشو حس کنم
اعـ فکر این ها دراومدمو
ب کار مشغول شدم ک ا.ت گف
+ من سیب زمینی هارو خورد کردم کاری دیگه ای هست.. ؟
_میتونی تو سرخ کردن کمکم کنی..
+چشم
همه کارها تموم شد و فق
مونده بود ورق های لازانـــــیــ🌮ـا
ک ب ا.ت گفته بود ابکش کنه
اما.. تا ا.ت خواست
اون ورق های لازنیا رو ابکش کنه
ک یکدفعه....
تا اقای پارک خواست وسایل
رو از روی میز برداره یهو..
چشمش خورد به من ک نگاش میکردم
ک منم خواستم به تلویزیون نگا کنم
اهمم(کیس بسیار ابدار استغفرالله🗿)
_اهمم😐
+چیز ع عام میخواید کمکتون کنم..؟
_ن خودم انجام میدم
+میام کمکتون..
_پس میتونی برام سیبـ زمیــ🥔ـنی
نگینی کنی..؟
+اره چرا ک ن حتما
جیمین ویو
خواست کمکم کنه منم قبول کردم
بوی عطرش تنش دیوونه وارش جذب
خودم خودم کرد وقتی دیدم تلوزیون(صحنه کیس رو میگع)
اونجوری بوســ!!!ــه میرفتن
منم دوص داشتم لباشو حس کنم
اعـ فکر این ها دراومدمو
ب کار مشغول شدم ک ا.ت گف
+ من سیب زمینی هارو خورد کردم کاری دیگه ای هست.. ؟
_میتونی تو سرخ کردن کمکم کنی..
+چشم
همه کارها تموم شد و فق
مونده بود ورق های لازانـــــیــ🌮ـا
ک ب ا.ت گفته بود ابکش کنه
اما.. تا ا.ت خواست
اون ورق های لازنیا رو ابکش کنه
ک یکدفعه....
۶.۷k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.