Miracle part 30
جیمین کمی از آب داخل بطری خورد و گفت
جیمین : نمیتونم صحنه ای که چند دقیقه پیش دیدم رو درک کنم
جین همونطور که به روبروش زل زده بود شروع کرد به غر زدن و گفت
جین : آخه چرا بین این همه آدم باید من شاهد صحنه بوسشون میبودم ؟!!! وای چشمان پاکم از دست رفت !
جیمین : هیونگ نباید درمورد چیزی که چند دقیقه پیش دیدیم به کسی چیزی بگیم
جین : درسته باید این راز بین خودمون دوتا بمونه
…..
مین هی در حال قهوه درست کردن بود که پیامی به گوشیش اومد و با دیدن فردی که براش پیام فرستاده ناخودآگاه لبخندی روی لباش نمایان شد
…
پیام :
تهیونگ : امشب بریم بیرون ؟
مین هی : باشه بریم
تهیونگ : پس ساعت هفت میام دنبالت
…
می یونگ : اونی اتفاقی افتاده ؟!
مین هی : نه برای چی همچین سوالی پرسیدی ؟!
می یونگ : آخه داری میخندی !
مین هی : چیه خب دارم میخندم کجاش عجیبه ؟!
می یونگ : خب آخه یکی بهت پیام داد بعد با دیدن پیامش لبخند زدی…اصلا کی بهت پیام داد ؟!
مین هی : دوستم
می یونگ : کدوم دوستت ؟!
مین هی : تو نمیشناسیش…راستی من امشب خونه نیستم
می یونگ خواست حرفی بزنه که پیامی به گوشیش اومد و با دیدنش لبخند روی لباش نشست و گفت
می یونگ : منم امشب میرم جایی
مین هی : کجا ؟! با کی ؟!
می یونگ همونطور که با سرعت به سمت پله ها میرفت داد زد
می یونگ : با می جو میرم بیرون
…
پیام :
جونگ کوک : برای اولین قرار عاشقانمون آماده ای ؟
می یونگ : آره
جونگ کوک : پس امشب ساعت هفت و نیم میام دنبالت
…
#فیک
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
جیمین : نمیتونم صحنه ای که چند دقیقه پیش دیدم رو درک کنم
جین همونطور که به روبروش زل زده بود شروع کرد به غر زدن و گفت
جین : آخه چرا بین این همه آدم باید من شاهد صحنه بوسشون میبودم ؟!!! وای چشمان پاکم از دست رفت !
جیمین : هیونگ نباید درمورد چیزی که چند دقیقه پیش دیدیم به کسی چیزی بگیم
جین : درسته باید این راز بین خودمون دوتا بمونه
…..
مین هی در حال قهوه درست کردن بود که پیامی به گوشیش اومد و با دیدن فردی که براش پیام فرستاده ناخودآگاه لبخندی روی لباش نمایان شد
…
پیام :
تهیونگ : امشب بریم بیرون ؟
مین هی : باشه بریم
تهیونگ : پس ساعت هفت میام دنبالت
…
می یونگ : اونی اتفاقی افتاده ؟!
مین هی : نه برای چی همچین سوالی پرسیدی ؟!
می یونگ : آخه داری میخندی !
مین هی : چیه خب دارم میخندم کجاش عجیبه ؟!
می یونگ : خب آخه یکی بهت پیام داد بعد با دیدن پیامش لبخند زدی…اصلا کی بهت پیام داد ؟!
مین هی : دوستم
می یونگ : کدوم دوستت ؟!
مین هی : تو نمیشناسیش…راستی من امشب خونه نیستم
می یونگ خواست حرفی بزنه که پیامی به گوشیش اومد و با دیدنش لبخند روی لباش نشست و گفت
می یونگ : منم امشب میرم جایی
مین هی : کجا ؟! با کی ؟!
می یونگ همونطور که با سرعت به سمت پله ها میرفت داد زد
می یونگ : با می جو میرم بیرون
…
پیام :
جونگ کوک : برای اولین قرار عاشقانمون آماده ای ؟
می یونگ : آره
جونگ کوک : پس امشب ساعت هفت و نیم میام دنبالت
…
#فیک
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
۹.۴k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.