پارت ۲
ویو نامجون
میدونستم کار کیه توی راه چند تا از قطعه های دوچرخه ی سوآ روی زمین دیدم خیلی نگران شدم نکنه براش اتفاقی افتاده
نکنه تصادف کرده؟
وارد عمارت جانگ شدم عمارت خالی بود
و من تفنگم رو در آوردم
چند ساعت دنبالش گشتم و بالاخره توی انبار پیداش کردم
سوآ
وقتی نامجون رو دیدم احساس امنیت کردم و خیالم راحت بود تا یکی از اون مردا رو پشت نامجون دیدم
نامجون سریع برگشت و بهش شلیک کرد و اومد سمت من
و منو براید استایل بغل کرد
احساس آرامش میکردم...
_سوآاا
+نامجونا
_م من متاسفم
+....
_من دیگه فقط بادیگاردت نیستم
با شنیدن این حرف نامجون از خوشحالی لبخند زدم و پریدم بغلش ....
پایان
میدونستم کار کیه توی راه چند تا از قطعه های دوچرخه ی سوآ روی زمین دیدم خیلی نگران شدم نکنه براش اتفاقی افتاده
نکنه تصادف کرده؟
وارد عمارت جانگ شدم عمارت خالی بود
و من تفنگم رو در آوردم
چند ساعت دنبالش گشتم و بالاخره توی انبار پیداش کردم
سوآ
وقتی نامجون رو دیدم احساس امنیت کردم و خیالم راحت بود تا یکی از اون مردا رو پشت نامجون دیدم
نامجون سریع برگشت و بهش شلیک کرد و اومد سمت من
و منو براید استایل بغل کرد
احساس آرامش میکردم...
_سوآاا
+نامجونا
_م من متاسفم
+....
_من دیگه فقط بادیگاردت نیستم
با شنیدن این حرف نامجون از خوشحالی لبخند زدم و پریدم بغلش ....
پایان
۶.۴k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.