𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆⁷⁰
𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆⁷⁰
chapter②
چطور میتونه با این وجود که کوک رو مجروح کرده انقد پرو باشه؟
عمارتشم که ماین ها فاصله داره پس چرا اینجاست؟
"صدای قدمای محکمی رو از پشتم شنیدم که تهیونگ دستشو رو شونم گذاشت و برم گردوند...
ات:ببخشید میشه...
تهیونگ:من یه ویلا این نزدیکی ها گرفتم خوشحال میشم اولین مهمونم شما باشید
ات: تهیونگ!...من باید برم*لبخند*
تهیونگ:چرا نمیفهمی من دوست دارم ها؟
اعتراف کرده بود ولی اعتراف مجددش کمی مشکوک آور بود...
ات: میدونم ولی کوک نمیزاره
تهیونگ : حداقل چند روز اجازه بده دوست داشته باشم*مظلوم*
ات:باشه ولی نه جلک کوک!
تهیونگ:باشه!*ذوق*
کوک رو فراموش کردم!
ات:خب دیگه من میرم
تهیونگ:خدافظ لیدی!
ات: بانمک*آروم*
به سمت عمارت رفتم و سرعت حرکتم رو
زیاد کردم تا
زود تر برسم... وقتی رسیدم اولین جایی که چک کردم سوپ داخل آشپزخونه بود...
هویج ها کاملا آبپز شدن...
کم کم گوشت و سایر مواد رو
اضافه کردم......
chapter②
چطور میتونه با این وجود که کوک رو مجروح کرده انقد پرو باشه؟
عمارتشم که ماین ها فاصله داره پس چرا اینجاست؟
"صدای قدمای محکمی رو از پشتم شنیدم که تهیونگ دستشو رو شونم گذاشت و برم گردوند...
ات:ببخشید میشه...
تهیونگ:من یه ویلا این نزدیکی ها گرفتم خوشحال میشم اولین مهمونم شما باشید
ات: تهیونگ!...من باید برم*لبخند*
تهیونگ:چرا نمیفهمی من دوست دارم ها؟
اعتراف کرده بود ولی اعتراف مجددش کمی مشکوک آور بود...
ات: میدونم ولی کوک نمیزاره
تهیونگ : حداقل چند روز اجازه بده دوست داشته باشم*مظلوم*
ات:باشه ولی نه جلک کوک!
تهیونگ:باشه!*ذوق*
کوک رو فراموش کردم!
ات:خب دیگه من میرم
تهیونگ:خدافظ لیدی!
ات: بانمک*آروم*
به سمت عمارت رفتم و سرعت حرکتم رو
زیاد کردم تا
زود تر برسم... وقتی رسیدم اولین جایی که چک کردم سوپ داخل آشپزخونه بود...
هویج ها کاملا آبپز شدن...
کم کم گوشت و سایر مواد رو
اضافه کردم......
۱۶.۰k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.