مافیای عاشق p19
ویو ا/ت :
مادوباره عروسی کردیم و زندگیمون از صفر شروع کردیم شبش یه شب خاطره انگیز بود البته دردناک و شیطنت آمیز بود اما خوش گذشت
فصل دوم :
دوماه بعد........
*مکالمه بین جیمین و ا/ت*
+سلام ددی
_سلام عشقم چطوری
+عالیم
_خب چیکارم داشتی؟
+اممممم میخواستم بگم امشب یمتوهی زودتر بیای آخه برات سوپرایز دارم
_باشه پس یه جلسه دارم ساعت هشت و نیم تموم میشه تا بیام میشه نه خوبه
+عالیه
_ پس میبینمت
+بابای
*پایان مکالمه*
ویو ا/ت :
این دوماه مثل برق گذشت و بهترین زندگی رو با جیمین دارم و خیلی خوشبختیم ولی وقتی فهمیدم یه وروجک توراهه از خود بی خود شدم آی لو دادم سوپرایزمو
خب اره من و جیمین داریم صاحب یه فندق میشیم حس میکنم دختره نمیدونم چرا اما برام فرقی ندارد فقط میخوام سالم باشه و شبیه جیمین باشه امشبم میخوام جیمین رو سوپرایز کنم
به جیسو زنگ زدم بهش ماجرا رو گفتم خیل یبچه ذوق کرد باهم قرار گذاشتیم که بریم خرید اول رفتیم یه لباس شیک و کیوت برای خودم خریدم
هیچ ایده ای برای سوپرایز جیمین نداشتم پس رفتیم یه کافه نشستیم تا خواستم قهوه سفارش بدم جیسو جلوم رو گرفت و گفت برات خوب نیست منم ترسیدم و یه شیک سفارش دادم سرم روی میز بود و داشتم فکر میکردم که جیسو یکدفعه گفت :
~فهمیدم
+چیو
~حامله شدی خنگم شدی ایده ی سوپرایز و میگم دیگه
+عه خب بگو
~ببین میریم یه عالمه بادکنک آبی صورتی میگیریم خونه رو تزیین می کنیم یه عالمه لباس پسر و دختر میخریم خودش میفهمه
+ایده ی خوبیه پس زودباش بخور بریم
~باش
به حرف جیسو گوش دادم ایده خیلی کیوتیه با اینکه فک میکنم فندقم دختره اما بازم به حرف جیسو گوش دادم و دو رنگ بادکنک گرفتیم لایه عالمه وسایل دیگه با هزارتا ذوق رفتم خونه و با جیسو خونه رو تزیین کردیم بعد جیسو گوشیش زنگ خورد رفت بیرون فک کنم دوست پسر داره کلک به من نمیگه بعد از رفتن جیسو منم رفتم آماده شدم بنظرم خیلی خوشگل شدم اما نظر جیمین مهم تره
تقریبا ساعت 8:30 بود و جیمین گفت ساعت 9:00 میاد خیلی هیجان دارم یعنی ری اکشنش چطوریه
شرایط :لایک ۵۵تا کامنت ۴۵تا
مادوباره عروسی کردیم و زندگیمون از صفر شروع کردیم شبش یه شب خاطره انگیز بود البته دردناک و شیطنت آمیز بود اما خوش گذشت
فصل دوم :
دوماه بعد........
*مکالمه بین جیمین و ا/ت*
+سلام ددی
_سلام عشقم چطوری
+عالیم
_خب چیکارم داشتی؟
+اممممم میخواستم بگم امشب یمتوهی زودتر بیای آخه برات سوپرایز دارم
_باشه پس یه جلسه دارم ساعت هشت و نیم تموم میشه تا بیام میشه نه خوبه
+عالیه
_ پس میبینمت
+بابای
*پایان مکالمه*
ویو ا/ت :
این دوماه مثل برق گذشت و بهترین زندگی رو با جیمین دارم و خیلی خوشبختیم ولی وقتی فهمیدم یه وروجک توراهه از خود بی خود شدم آی لو دادم سوپرایزمو
خب اره من و جیمین داریم صاحب یه فندق میشیم حس میکنم دختره نمیدونم چرا اما برام فرقی ندارد فقط میخوام سالم باشه و شبیه جیمین باشه امشبم میخوام جیمین رو سوپرایز کنم
به جیسو زنگ زدم بهش ماجرا رو گفتم خیل یبچه ذوق کرد باهم قرار گذاشتیم که بریم خرید اول رفتیم یه لباس شیک و کیوت برای خودم خریدم
هیچ ایده ای برای سوپرایز جیمین نداشتم پس رفتیم یه کافه نشستیم تا خواستم قهوه سفارش بدم جیسو جلوم رو گرفت و گفت برات خوب نیست منم ترسیدم و یه شیک سفارش دادم سرم روی میز بود و داشتم فکر میکردم که جیسو یکدفعه گفت :
~فهمیدم
+چیو
~حامله شدی خنگم شدی ایده ی سوپرایز و میگم دیگه
+عه خب بگو
~ببین میریم یه عالمه بادکنک آبی صورتی میگیریم خونه رو تزیین می کنیم یه عالمه لباس پسر و دختر میخریم خودش میفهمه
+ایده ی خوبیه پس زودباش بخور بریم
~باش
به حرف جیسو گوش دادم ایده خیلی کیوتیه با اینکه فک میکنم فندقم دختره اما بازم به حرف جیسو گوش دادم و دو رنگ بادکنک گرفتیم لایه عالمه وسایل دیگه با هزارتا ذوق رفتم خونه و با جیسو خونه رو تزیین کردیم بعد جیسو گوشیش زنگ خورد رفت بیرون فک کنم دوست پسر داره کلک به من نمیگه بعد از رفتن جیسو منم رفتم آماده شدم بنظرم خیلی خوشگل شدم اما نظر جیمین مهم تره
تقریبا ساعت 8:30 بود و جیمین گفت ساعت 9:00 میاد خیلی هیجان دارم یعنی ری اکشنش چطوریه
شرایط :لایک ۵۵تا کامنت ۴۵تا
۱۴.۹k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.