فیک طلسم شده قسمت ۵۲
چند روز بعد جسیکا حالش خوب شد و رفت پایین سمت کتاب خونه روی مبل دراز کشید
مشغول کتاب خوندن شد
جون کوک بی هوا اومد داخل کتاب خونه و محکم داد زد سلام خوبی
جسیکا ۲متر رفت بالا از ترس رفت زیره ملافه ای که اونجا بود جون کوک غش کرده بود ازخنده
بکهیون عصبی شد و اومد یقه ای جون کوک گرفت و چسبودن به دیوار گفت آنقدر بی شعوری و نمیفهمی که کتابخانه یعنی چی
دهنت رو ببنند دیگه
جون کوک گفت خفه شو هرییی
بکهیون موند توی ذهنش گفت حسابت میرسم
جسیکا هم سوپ میخورد هم کتاب میخوندش
یهو لرزش هم می نشست میرفت دم شومینه
مشغول کتاب خوندن شد
جون کوک بی هوا اومد داخل کتاب خونه و محکم داد زد سلام خوبی
جسیکا ۲متر رفت بالا از ترس رفت زیره ملافه ای که اونجا بود جون کوک غش کرده بود ازخنده
بکهیون عصبی شد و اومد یقه ای جون کوک گرفت و چسبودن به دیوار گفت آنقدر بی شعوری و نمیفهمی که کتابخانه یعنی چی
دهنت رو ببنند دیگه
جون کوک گفت خفه شو هرییی
بکهیون موند توی ذهنش گفت حسابت میرسم
جسیکا هم سوپ میخورد هم کتاب میخوندش
یهو لرزش هم می نشست میرفت دم شومینه
۹.۲k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.