read my ill luck(پارت ۳)
درو چارتاق باز میکنم:
-اینم طویله...یعنی...اتاقته!
با تشکر از همکاری هوسوک و یونگی درونم!
جونگ کوک اخم میکنه و نامحسوس هلم میده و میره تو اتاق.پشت سرش زبونمو براش
درمیارم و می چرخم که برم.
-هی پارک!قبل از اینکه زبونتو دربیاری مطمئن شو دور و برم آینه نباشه!
دستامو مشت میکنم و میرم تو اتاق و رومو ازش میگیرم. با حس کردنش پشت سرم بر
می گردم که مشت بزرگمو بکوبم تو صورتش...
مشت کوچولوت،جیمینی!
یونگی درون: یا فاک مقدس!این کدوم بزیه؟
تهیونگ درون: چه آقای دراز جذابی!سالم آقای دراز جذاب!
هوسوک درون: همون که تهیونگ میگه!
خدا رو شاکرم یه نامجون درونم اضافه شد...همینو کم داشتم!
-هوی پارک!فال این الوی؟
در حالی که از چشمام میدل فینگر میباره میگم:
-خفه شو بزغاله!چی میگی؟
شونه باال میندازه:
-گفتم خیلی بچه ای.هم از لحاظ قدی،هم مغزی.
انگشت اشارشو به شقیقه م میزنه،از اتاقش پرتم میکنه بیرون و درو روم میبنده.
با حرص لگدی به در میزنم و که رسما ایگنورم میکنه
پسره ی....
پسره ی....
امممم......
پسره ی....
کیوت.......
پسره ی....
بانی.......
پسره ی......
خر!😐
تا حالا مچ باباتونو موقع الس زدن با شوهر آیندش گرفتین؟
معلومه که نگرفتین!
هم چون امکان الس زدن یه بابا کمه...
و از اون کمتر،احتمال گی بودنشه.
ولی اگه یه هزارم درصد،باباتون یه گی باشه و ببینینش که داره با دوست پسرش الس
میزنه،مطمئنم خوشحال نمی شین!
نه چون رو باباتون حساسین یا هرچی.
چون من از ته ته ته ته ته...خب آره!از همون ته های دلم از نامجون و پسرش متنفرم!و
اصال دلم نمیخواد باهاشون هم خونه بشم!
هم خونه...
تا آخر...
عمر...
گهر بارم!
)لطفا موزیک دراماتیک پخش کنین یا طبل بنوازین! -جیمین(
امکان نداره!
نباید امکان داشته باشه!
عمرا بزارم!
عمرا هرروز بوسه های خیس آپا و نامجونو تحمل کنم!
عمرا هرروز با صدای گند جونگ کوک بیدار شم!
فکرشم نکن خرابکاریای بدبوی سگش،بم رو تو خونه تحمل کنم
-اینم طویله...یعنی...اتاقته!
با تشکر از همکاری هوسوک و یونگی درونم!
جونگ کوک اخم میکنه و نامحسوس هلم میده و میره تو اتاق.پشت سرش زبونمو براش
درمیارم و می چرخم که برم.
-هی پارک!قبل از اینکه زبونتو دربیاری مطمئن شو دور و برم آینه نباشه!
دستامو مشت میکنم و میرم تو اتاق و رومو ازش میگیرم. با حس کردنش پشت سرم بر
می گردم که مشت بزرگمو بکوبم تو صورتش...
مشت کوچولوت،جیمینی!
یونگی درون: یا فاک مقدس!این کدوم بزیه؟
تهیونگ درون: چه آقای دراز جذابی!سالم آقای دراز جذاب!
هوسوک درون: همون که تهیونگ میگه!
خدا رو شاکرم یه نامجون درونم اضافه شد...همینو کم داشتم!
-هوی پارک!فال این الوی؟
در حالی که از چشمام میدل فینگر میباره میگم:
-خفه شو بزغاله!چی میگی؟
شونه باال میندازه:
-گفتم خیلی بچه ای.هم از لحاظ قدی،هم مغزی.
انگشت اشارشو به شقیقه م میزنه،از اتاقش پرتم میکنه بیرون و درو روم میبنده.
با حرص لگدی به در میزنم و که رسما ایگنورم میکنه
پسره ی....
پسره ی....
امممم......
پسره ی....
کیوت.......
پسره ی....
بانی.......
پسره ی......
خر!😐
تا حالا مچ باباتونو موقع الس زدن با شوهر آیندش گرفتین؟
معلومه که نگرفتین!
هم چون امکان الس زدن یه بابا کمه...
و از اون کمتر،احتمال گی بودنشه.
ولی اگه یه هزارم درصد،باباتون یه گی باشه و ببینینش که داره با دوست پسرش الس
میزنه،مطمئنم خوشحال نمی شین!
نه چون رو باباتون حساسین یا هرچی.
چون من از ته ته ته ته ته...خب آره!از همون ته های دلم از نامجون و پسرش متنفرم!و
اصال دلم نمیخواد باهاشون هم خونه بشم!
هم خونه...
تا آخر...
عمر...
گهر بارم!
)لطفا موزیک دراماتیک پخش کنین یا طبل بنوازین! -جیمین(
امکان نداره!
نباید امکان داشته باشه!
عمرا بزارم!
عمرا هرروز بوسه های خیس آپا و نامجونو تحمل کنم!
عمرا هرروز با صدای گند جونگ کوک بیدار شم!
فکرشم نکن خرابکاریای بدبوی سگش،بم رو تو خونه تحمل کنم
۱۵.۴k
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.