به بیرون
به بیرون
انداختم
هیچکی نبود
انگار یه پنجره
بود که به
خونهی
شخصی
میرفت سریع
درشو باز
کردمو بدو
بدو به سمت
بیرون
حرکت کردم....
همینطور
میدوییدم
که صدای
داد بمیرو شنیدم
امکان نداشت
از کجا فهمید...
سرمو کمی
چرخوندم
که اونو
نزدیک
خودم دیدیم
پس نفسمو
حبس کردمو
تند تر دوییدم که
این تند
دوییدن
منو به
سمت جنگلا
برد و برای
اینکه عمو
دنبالم بود
نمیتونستم
راهمو کج
کنم پس
فقط تندترو
تندتر دوییدم
که لحظه
ای فهمیدم
خبری از
کوکم نیست
و توی
اعماق
جنگلم
ترسیده بودم...
انداختم
هیچکی نبود
انگار یه پنجره
بود که به
خونهی
شخصی
میرفت سریع
درشو باز
کردمو بدو
بدو به سمت
بیرون
حرکت کردم....
همینطور
میدوییدم
که صدای
داد بمیرو شنیدم
امکان نداشت
از کجا فهمید...
سرمو کمی
چرخوندم
که اونو
نزدیک
خودم دیدیم
پس نفسمو
حبس کردمو
تند تر دوییدم که
این تند
دوییدن
منو به
سمت جنگلا
برد و برای
اینکه عمو
دنبالم بود
نمیتونستم
راهمو کج
کنم پس
فقط تندترو
تندتر دوییدم
که لحظه
ای فهمیدم
خبری از
کوکم نیست
و توی
اعماق
جنگلم
ترسیده بودم...
۱۰.۲k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.