آخر تا کی باید انتظار تو را بکشم ؟!
آخر تا کی باید انتظار تو را بکشم ؟!
تا کی می توان شب ها را بیدار ماند و با خاطراتت عشق بازی کرد ؟!
حتی نمی دانم عمرم کفاف می دهد یا نه ؟!
تنها می دانم روزی خواهد رسید
که بخت با من هم یار شود ...
روزی که تو مرا نگاه کنی ...
دستانم را بگیری
و به سوی انتهای زمین ،
با یکدیگر قدم بزنیم ...
روزی که سرت را بر سینه ام بگذاری و
به صدای تپش قلبم بخندی
و من از خنده هایت ، دلم قنج برود ...
آخر خنده های تو ،
آرزوی تمام
گریه های شبانه ی من است ...
می دانم روزی خواهد رسید که تو به سراغم بیایی
اما نمی دانم که آن روز من ،
در این دنیا هستم
و یا از آغاز باید
انتظارت را در آن دنیا بکشم ...
تا کی می توان شب ها را بیدار ماند و با خاطراتت عشق بازی کرد ؟!
حتی نمی دانم عمرم کفاف می دهد یا نه ؟!
تنها می دانم روزی خواهد رسید
که بخت با من هم یار شود ...
روزی که تو مرا نگاه کنی ...
دستانم را بگیری
و به سوی انتهای زمین ،
با یکدیگر قدم بزنیم ...
روزی که سرت را بر سینه ام بگذاری و
به صدای تپش قلبم بخندی
و من از خنده هایت ، دلم قنج برود ...
آخر خنده های تو ،
آرزوی تمام
گریه های شبانه ی من است ...
می دانم روزی خواهد رسید که تو به سراغم بیایی
اما نمی دانم که آن روز من ،
در این دنیا هستم
و یا از آغاز باید
انتظارت را در آن دنیا بکشم ...
۲.۳k
۱۳ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.