فرشته من. part 2

ویو کوک
هوفففف حوصلم سر رفته میخوام برم بیرون یه دوری بزنم حالم خوب شه.
لباسامو پوشیدمو موهامو حالت دادم و اماده شدم و رفتم پایین که اون دختره هر.زه دوباره پیداش شد.
سول:کوکی جونم کجا میخوای بری؟(با نازو عشوه)
کوک:به تو چه
سول:عه ددی جون دیگ اینجوری نباش بگو دیگ(با همون لحن لوس)
کوک:اگه یه بار دیگ اینجوری رفتار کنی از خونم پرتت میکنم بیرون😒
بعد اون چیزی نگفتمو زدم بیرون از خونه.
ویو ا.ت
داشتم میچرخیدم تو مرکز خرید که یهو شونم خورد به یه اقای خیلی جذاب
ویو کوک
تو راه شونم خورد به یه دختر جذاب انقد جذاب بود که محوش شده بودم
کوک:عاممم ببخشید حالتون خوبه؟
ا.ت:ب...بله خو...خوبم....م....ممنونم
کوک:ببخشید
ا.ت:خواهش میکنم اشکالی نداره عامم خب خدافظ
کوک:اها باشه خدافظ
چرا قلبم تند تند میزنه؟ینی من......نه نه اون یه دختر معمولیه چیزی نیس اره اره
هر کاری کردم دلم نمیزاشت ازش بگذرم پس رفتم دنبال دختره و دستشو گرفتمو بردم تو ماشین
ویو ا.ت
داشتم به راهم ادامه میدادم که یهو یکی از پشت دستمو گرفت و برد تو ماشین و یه دستمال گذاشت جلوی دهنم و سیاهی.
دوساعت بعد
چشمامو باز کردم که یهو...

شرایط پارت بعد:
5تا کامنت
5تا لایک