پارت 5

تاعو : اون مرد مرده ..پسر ناتنیش کشتش ... میخوای به ا / ت چی بگی قرار بود فقط به اون مرد اسیب برسونی نه اینکه بکشیش (فلش بک به 7سال پیش ) بلاخره مامانم و بابام راضی شدن امسال برای تولدم ببرنم بیرو من قرار بود 17 سالم بشه خیلی خوشحال شدم ..باپدر و مادرم داشتم راه میرفتم که چندتا ادم اومدن ومنو خانواده ام رو بردن ....چشمام رو که باز کردم نفهمیدم چیشد مردی دوتا گلوله توس سر پدر و مادرم زد من فقط گریه میکردم .مرد این پسرم بیهوش کنین بندازینش یه جاییی ...با تمام نفرتم به اون مرد فحش میدادم . چشمام رو که باز کردم تو بیمارستان بودم .مردی جون منو نجات داده بود و اون پدر تاعو بود من اونجا با تاعو اشنا شدم وون شد بهترین دوستم و لی و لوهانم از دوستای خوانوادگیش بودن .پدر تاعو دوسال بعد از نجات دادن من مرد من 1 سال از تاعو بزرگ بودم واز بعد اون اتفاق من هیچوقت تولد نگرفتم و تولد بچه هام نرفتم بخاطر خاطره بدی که داشتم . بعد اونروز من و تاعو و لوهان و لی باهم این باند رو نشکیل دادیم و قرار بود که من انتقاممو از اون مرد که پدر و مادرم رو کشت بگیرم ذره ذره بکشمش ، بعد فهمیدم بچه اش توی پرورشگاه بزرگ میشه و دختره رفتم و اونو به عنوان دختر خونده ام اوردم پیشم ولی هیچوقت نمیدونستم که عاشقش میشم (پایان فلش بک) کریس : مگه من به اون احمقا نگفتم نمیخوام بمیره
....باید تیکه تیکه اش کنیم بعد... تاعو :کریس اروم باش اتفاقیه که افتاده میخوای با ا / ت چیکار کنی ها
کریس : الان که پدرش مرده خودش باید تاوان پس بده برای فردا نمیخواد براش محافظ بزاری بعد عملیتام که تمام شد بکشش .بعد از کریس دور شدم و رفتم توی اتاق .من توی این چند سال به ا / ت خیلی وابسته شده بودم ولی ولی من انتقام مادرمو پدرمو ازش میگیرم چون تنها گناهی که کرده اینه که دختر اون خانواده اس ......اکسوال#