پارت ۱۴....
که یکی هولم داد
ا.ت: اخخخخخ
+: ای واییی ببخشید (خنده)
دیگه بسه هیچی نگفتم بهشون
با سرعت بلند شدم و کوبوندمش زمین
ا.ت: یه بار دیگه اگه منو هول بدی،بزنی، میخرم کنی یجوری میکوبونمت زمین که دیگه هیچ وقت نتونی بلند شی فهمیدییی
ترسو از چشمام داشتم میخوندم
همه با تعجب و نگران بهم چشم دوخته بودن
بلند شدم و لباسام و تکوندم
بی توجه به همشون راه افتادم
که یکدفعه یکی دستشو دور گردنم انداخت
جونگ کوک: اوووو چقدر خوب زدیش زمین
ا.ت: میدونم
جونگ کوک: ( خندیدن)
ا.ت: عه خرگوشی میخندی
جونگ کوک: بله
جیمین و تهیونگ هم پیشمون اومدن
جونگ کوک بیشتر بهم چسبید
ا.ت: چته؟!!
آروم بهم گفت
جونگ کوک: یادت باشه به هیچ پسری نزدیک نشی چون اصلا دلم نمی خواد یکی که دوسش دارم پیش پسرا بره
از حرکت وایسادم و بهش زُل زدم
لبخند زد
جیمین: بهش چی گفتی؟!
جونگ کوک: فهمیدم که به دروغ گفتی ا.ت دوست دخترته
جیمین : اونو که میشه
جونگ کوک: حالا میبینیم ( با حرص)
تهیونگ بی حس نگاشون کرد و نگاهش رو به سمت من داد
چرا قلبم با هر نگاهش تند میزنه!!
تهیونگ: اومممم ا.ت فکر کنم دوستت کارت داشت
ا.ت: اااها ممنوننن
فهمیدم که می خواد از اینجا برم پس هر چه زود تر از اونجا دور شدم
جیسون اومد پیشم
جیسون: ا.تتتت ............با تهیونگ بودی؟
ا.ت: چی.؟!
جیسون: پیش اونا بودی نه؟
ا.ت: جیسون چت شده؟!
جیسون : هیچی فقط اینکه می خوای فقط با اونا بگردی
ا.ت: منظورت چیه!!؟ جیسون چرا همچین فکر میکنیییی!!
جیسون: هوففففف ولش کن امشب بریم بیرون دو تایی نظرت؟
ا.ت: خوبه
...................
خب بروبچ زیاد نتونستم خوب بنویسم چون برای آماده کردن فیک جدیدمون توی روبیکا هستم.....✨
ا.ت: اخخخخخ
+: ای واییی ببخشید (خنده)
دیگه بسه هیچی نگفتم بهشون
با سرعت بلند شدم و کوبوندمش زمین
ا.ت: یه بار دیگه اگه منو هول بدی،بزنی، میخرم کنی یجوری میکوبونمت زمین که دیگه هیچ وقت نتونی بلند شی فهمیدییی
ترسو از چشمام داشتم میخوندم
همه با تعجب و نگران بهم چشم دوخته بودن
بلند شدم و لباسام و تکوندم
بی توجه به همشون راه افتادم
که یکدفعه یکی دستشو دور گردنم انداخت
جونگ کوک: اوووو چقدر خوب زدیش زمین
ا.ت: میدونم
جونگ کوک: ( خندیدن)
ا.ت: عه خرگوشی میخندی
جونگ کوک: بله
جیمین و تهیونگ هم پیشمون اومدن
جونگ کوک بیشتر بهم چسبید
ا.ت: چته؟!!
آروم بهم گفت
جونگ کوک: یادت باشه به هیچ پسری نزدیک نشی چون اصلا دلم نمی خواد یکی که دوسش دارم پیش پسرا بره
از حرکت وایسادم و بهش زُل زدم
لبخند زد
جیمین: بهش چی گفتی؟!
جونگ کوک: فهمیدم که به دروغ گفتی ا.ت دوست دخترته
جیمین : اونو که میشه
جونگ کوک: حالا میبینیم ( با حرص)
تهیونگ بی حس نگاشون کرد و نگاهش رو به سمت من داد
چرا قلبم با هر نگاهش تند میزنه!!
تهیونگ: اومممم ا.ت فکر کنم دوستت کارت داشت
ا.ت: اااها ممنوننن
فهمیدم که می خواد از اینجا برم پس هر چه زود تر از اونجا دور شدم
جیسون اومد پیشم
جیسون: ا.تتتت ............با تهیونگ بودی؟
ا.ت: چی.؟!
جیسون: پیش اونا بودی نه؟
ا.ت: جیسون چت شده؟!
جیسون : هیچی فقط اینکه می خوای فقط با اونا بگردی
ا.ت: منظورت چیه!!؟ جیسون چرا همچین فکر میکنیییی!!
جیسون: هوففففف ولش کن امشب بریم بیرون دو تایی نظرت؟
ا.ت: خوبه
...................
خب بروبچ زیاد نتونستم خوب بنویسم چون برای آماده کردن فیک جدیدمون توی روبیکا هستم.....✨
۷.۳k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.