شیرین ترین دروغی کع گفتم part ¹⁴
نزدیکای صبح بود که رسیدم خونه..ساعت توی اتاق رو نگاه کردم کع ساعت پنج صبح رو نشون میداد خستع لباسامو دراوردم و پرت کردم روی زمین و خودمو انداختم رو تخت با اینکع خستع بودم ولی خوابم نمیبرد خستع نگاهمو دادم بع جای عکسمون کع الان فق سایعاش موندع بود لبخند تلخی زدم دیگع نمیخوام با فک کردن بهش زندگیمو خراب کنم..با صدای زنگ گوشی با عجلع کیفمو زیر و رو کردم کع مبادا مامان و اینا بیدار بشن
با دیدن اسم سویون کلافع گفتم:چتع؟
÷:سلامت کو؟
+:الان وقت زنگ زدنع؟
÷:خودم میدونستم بیداری پس انقد زر نزن
+:خب چی میخوای بگی؟
÷:یه فکرایی بع سرم زدع
+:خب؟
÷:با این کار میتونم کیم رو خوب بشناسم
خندیدم و گفتم:چتع نکنع دلت گیرشع؟
÷:لوس نشو دیگع
+:حالا چع فکرایی کردی؟
÷:تصمیم گرفتم شیفتم رو عوض کنم و کمتر ببینمش
+:وای سویون عجب فکری کردی ها..همع دانشمندا باید بیان جلوت زانو بزنن..مطمئنی خودت تنهایی فک کردی؟
÷:مسخرهام میکنی؟
+:اخع مگع میشع بدون دیدن طرف بشناسین؟
÷:اگع اجازع بذی حرفم رو تموم کنم..من شیفتم رو عوض میکنم تو کع نمیکنی وقتی من نیستم تو دکتر کیم نامجون رو زیر نظر میگیری فهمیدی؟
+:پیشنهاد خوبیع ولی فک نمیکنی مسئولیتهات خیلی سنگینع؟
اینجوری کع از پا در میای میخدای یکم از کارات رو بع من بسپار؟
÷:هی مسخره کن...اصلا نمی خواد کمک کنی
+:باشع حالا چرا ناراحت میشی
*****************************************
چند روز پیش یع عمل قلب خیلی نادر انجام شد برا همین فیلم عمل رو برا دانشجویایی کع دارن تخصص میگیرن پخش میکنن و بع خاطر اینکع دکتر کیم این عمل رو انجام دادع بود مسئولیتش هم برعهده اون بود
از اونجایی کع دکتر کیم نامجون هم دارع تخصص قلب میگیرع اونجا بود
رفتم ردیف اولی روی صندلی کع دید نسبتن خوبی بع دکتر کیم داشتم نشستم..با ببخشیدی دکتر کیم نگاهش رو توی سالن چرخوند..با دیدن من لبخند همیشگیش پرنگ تر شد و سرش رو کمی بع نشونع سلام خم کرد و بعد بع بقیع نگا کرد
بعد از یع سری توضیحات مختصر کع باعث خندیدن بقیع شد چراغها رو خاموش کردن و دکتر کیم کنار تصویر ایستاده بود و توضیح میداد...همع تو سکوت داشتن بع حرفای دکتر کیم گوش میدادن ولی من تمام حواسم پیش کیم نامجون بود..حالا کع همع جا تاریک بود بیشتر میتونستم زیر نظر بگیرمش..با اینکع همع جا تاریک بود و میتونست دخترا رو دید بزنع...
ببخشید واسع تاخیر
ادامع دارع
با دیدن اسم سویون کلافع گفتم:چتع؟
÷:سلامت کو؟
+:الان وقت زنگ زدنع؟
÷:خودم میدونستم بیداری پس انقد زر نزن
+:خب چی میخوای بگی؟
÷:یه فکرایی بع سرم زدع
+:خب؟
÷:با این کار میتونم کیم رو خوب بشناسم
خندیدم و گفتم:چتع نکنع دلت گیرشع؟
÷:لوس نشو دیگع
+:حالا چع فکرایی کردی؟
÷:تصمیم گرفتم شیفتم رو عوض کنم و کمتر ببینمش
+:وای سویون عجب فکری کردی ها..همع دانشمندا باید بیان جلوت زانو بزنن..مطمئنی خودت تنهایی فک کردی؟
÷:مسخرهام میکنی؟
+:اخع مگع میشع بدون دیدن طرف بشناسین؟
÷:اگع اجازع بذی حرفم رو تموم کنم..من شیفتم رو عوض میکنم تو کع نمیکنی وقتی من نیستم تو دکتر کیم نامجون رو زیر نظر میگیری فهمیدی؟
+:پیشنهاد خوبیع ولی فک نمیکنی مسئولیتهات خیلی سنگینع؟
اینجوری کع از پا در میای میخدای یکم از کارات رو بع من بسپار؟
÷:هی مسخره کن...اصلا نمی خواد کمک کنی
+:باشع حالا چرا ناراحت میشی
*****************************************
چند روز پیش یع عمل قلب خیلی نادر انجام شد برا همین فیلم عمل رو برا دانشجویایی کع دارن تخصص میگیرن پخش میکنن و بع خاطر اینکع دکتر کیم این عمل رو انجام دادع بود مسئولیتش هم برعهده اون بود
از اونجایی کع دکتر کیم نامجون هم دارع تخصص قلب میگیرع اونجا بود
رفتم ردیف اولی روی صندلی کع دید نسبتن خوبی بع دکتر کیم داشتم نشستم..با ببخشیدی دکتر کیم نگاهش رو توی سالن چرخوند..با دیدن من لبخند همیشگیش پرنگ تر شد و سرش رو کمی بع نشونع سلام خم کرد و بعد بع بقیع نگا کرد
بعد از یع سری توضیحات مختصر کع باعث خندیدن بقیع شد چراغها رو خاموش کردن و دکتر کیم کنار تصویر ایستاده بود و توضیح میداد...همع تو سکوت داشتن بع حرفای دکتر کیم گوش میدادن ولی من تمام حواسم پیش کیم نامجون بود..حالا کع همع جا تاریک بود بیشتر میتونستم زیر نظر بگیرمش..با اینکع همع جا تاریک بود و میتونست دخترا رو دید بزنع...
ببخشید واسع تاخیر
ادامع دارع
۴.۲k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.