شق و نفرت پارت۱۷♡
شق و نفرت پارت۱۷♡
ویو تهیونگ
(تهیونگ و کوک بهترین دوستای همن)
تهیونگ: سلام پیر پس کجایی
کوک: رسیدم الان میام
پرش زمانی به نیم ساعت دیگه
ویو راوی
کوک و تهیونگ منتظر یونا توی فرودگاه بودن که دیدن داره میاد اما
پایان ویو
تهیونگ: عه اومد بیا بریم
کوک: باشه بریم اما صبر کن چرا داره مستقیم میره یعنی مارا ندید
ویو کوک
سرمو چرخوندم دیدم مینسو هم اینجاست و یهویی
پایان ویو
اینجا مینسو و یونا از دور همو دیدن و دویدن و همو بغل کردن جوری که با هم افتادن زمین
تهیونگ: عا دخترا یکم اروم
یونا: ته تو هم اینجایی
تهیونگ: خب اره با کوک اومدیم
مینسو: سلام تهیونگ خوبی
تهیونگ: مرس یدختر چقدر خشگل شدی خیلی وقته ازت خبری نیست( خنده)
کوک: سلام یونا خوش امدی بیا بریم وگرنه باید تا صبح اینجا وایسی
یونا: باشه میدونم
مینسو و تهیونگ: بدجنسا ما اصلا حرف نزدیم تازه میخوایم شروع کنیم (خنده)
یونا: او او پس بیاید تا شروع نشده تمومش کنیم و بریم بدویید
پرش زمانی به شب
مینسو: خب بیا بریم دیگه
یونا: نه دیگه گفتم یه روز دیگه میام
مینسو: باشه پس مراقب خودت باش ولی مراقب باش با تهوینگ شیطنی نکنیا(خنده)
یونا: دیوونه (خنده)
مینسو و کوک: خدافززز
ویو مینسو
تو ماشین بودیم سکوت سنگینی بین من و کوک بود اما دیدم یهو کوک داره از یه راه دیگه یمره
پایان ویو
مینسو: کوک. کجا داریم میریم راه خونه از این وره
کوک: میدونم
مینسو: کوک پس دار یکجا میریم
کوک: یکم اروم باش دختر الان میرسیم میبینی
مینسو: داشت میرفت سمت یه خونه خیلی شیک و قشنگ و بزرگ بود
ویو مینسو
کوک دستمو گرفت و برد داخل
همه جا خاموش بود
پایان ویو
مینسو: الان اینجا کجاست چرا اومدیم اینجا (متعجب)
کوک اروم اروم نزدیکم شد و من اروم خوردم به دیوار
مینسو: کوک داری چیکار میکنی بیا بریم دیگه الان یکی میاد
ادامه دارد...
ویو تهیونگ
(تهیونگ و کوک بهترین دوستای همن)
تهیونگ: سلام پیر پس کجایی
کوک: رسیدم الان میام
پرش زمانی به نیم ساعت دیگه
ویو راوی
کوک و تهیونگ منتظر یونا توی فرودگاه بودن که دیدن داره میاد اما
پایان ویو
تهیونگ: عه اومد بیا بریم
کوک: باشه بریم اما صبر کن چرا داره مستقیم میره یعنی مارا ندید
ویو کوک
سرمو چرخوندم دیدم مینسو هم اینجاست و یهویی
پایان ویو
اینجا مینسو و یونا از دور همو دیدن و دویدن و همو بغل کردن جوری که با هم افتادن زمین
تهیونگ: عا دخترا یکم اروم
یونا: ته تو هم اینجایی
تهیونگ: خب اره با کوک اومدیم
مینسو: سلام تهیونگ خوبی
تهیونگ: مرس یدختر چقدر خشگل شدی خیلی وقته ازت خبری نیست( خنده)
کوک: سلام یونا خوش امدی بیا بریم وگرنه باید تا صبح اینجا وایسی
یونا: باشه میدونم
مینسو و تهیونگ: بدجنسا ما اصلا حرف نزدیم تازه میخوایم شروع کنیم (خنده)
یونا: او او پس بیاید تا شروع نشده تمومش کنیم و بریم بدویید
پرش زمانی به شب
مینسو: خب بیا بریم دیگه
یونا: نه دیگه گفتم یه روز دیگه میام
مینسو: باشه پس مراقب خودت باش ولی مراقب باش با تهوینگ شیطنی نکنیا(خنده)
یونا: دیوونه (خنده)
مینسو و کوک: خدافززز
ویو مینسو
تو ماشین بودیم سکوت سنگینی بین من و کوک بود اما دیدم یهو کوک داره از یه راه دیگه یمره
پایان ویو
مینسو: کوک. کجا داریم میریم راه خونه از این وره
کوک: میدونم
مینسو: کوک پس دار یکجا میریم
کوک: یکم اروم باش دختر الان میرسیم میبینی
مینسو: داشت میرفت سمت یه خونه خیلی شیک و قشنگ و بزرگ بود
ویو مینسو
کوک دستمو گرفت و برد داخل
همه جا خاموش بود
پایان ویو
مینسو: الان اینجا کجاست چرا اومدیم اینجا (متعجب)
کوک اروم اروم نزدیکم شد و من اروم خوردم به دیوار
مینسو: کوک داری چیکار میکنی بیا بریم دیگه الان یکی میاد
ادامه دارد...
۱۰.۱k
۲۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.