پارت۳۰
آب دهنم رو با زحمت پایین فرستادم و لب زدم:
-تو از کجا فهمیدی؟
خنده عصبی ای کرد و به سمتم اومد.
-از همونجایی فهمیدم که کل مردم کره فهمیدن
هیچ چیزی از صحبت هاش نمیفهمیدم.
-منظورت چیه؟
روی صندلی نشست و زمزمه کرد:
داده میشهبه فاک رفتی عزیزم. . . فیلم سکس تو و کیم تهیونگ داره تو کل دنیا نشر
-چی؟
لبهاش رو تر کرد و بعد ضربه آرومی به روی پیشونیش زد و جواب داد:
-دارم میگم توی احمق فیلم سکستونو تو چنل یوتیوبت آپ کردی
حاال همه چیز داشت واضح تر میشد. .
من برگشتم اینجا. . . فیلمی که گرفته بودم رو انتقال دادم به لپتاپم و بعد در
کمال تعجب دیدم که حتی سکسمون رو هم فیلم برداری کردم!
من فقط میخواستم بخش اول فیلم که مربوط میشد به نشون دادن خونه
کیم تهیونگ رو آپلود کنم و اونقدر مضطرب بودم که بجاش بخش دوم رو
آپلود کردم.
فشارم در آن واحد افتاد و اینو از لرز و سرمایی که احاطم کرده بود
فهمیدم.
عالی بود. . . بهتر از این نمیشد. . .
هم به خودم و هم به تهیونگ گند زده بودم. . .
من احمق گند زده بودم. . .
نگاهم رو به یرینی که به شدت عصبی بنظر میرسید دادم و سعی کردم
چیزی بگم اما صدا تو حنجره ام خفه شده بود.
-نگران نباش. . . حتما یه راه حلی پیدا میشه. . .
یرین که حال و صورت رنگ پریده ام رو دیده بود, جمالتش رو با آرامش
لب زد و به سمتم اومد.
کنارم نشست و به آرومی بغلم کرد.
-چیزی نمیشه. . . اون خودش یه آیدل بزرگه حتما کاری میکنه تا تو دو
روز کل فیلما و ترندا پاک بشن. . . قیافه تو هم دو روز دیگه از ذهن همه
میره. . .
با بیحالی به گوشه اتاق خیره شدم و گفتم:
-تهیونگ حتما خیلی شوکه شده. . .
یرین چیزی نگفت و ترجیح داد با دستاش کمرم رو نوازش کنه.
اما هیچ کدوم از این چیزها نمیتونستن آرومم کنن.
من به زندگی آیدل مورد عالقم گند زده بودم و این یه کابوس نبود!
از بغل یرین خودم رو بیرون کشیدم و با آشفتگی از سرجام بلند شدم.
-باید برم. . .
مثل من از روی تخت بلند شد و با تعجب پرسید:
-کجا؟ دیوونه شدی؟ نباید چند روز جایی بری تا این خبرا بخوابه. . .
میخواستم برم پیش ته و بهش بگم که از قصد نبوده اما با یادآوری اینکه
اگر منو ببینه احتماال مشت هاش روی صورتم فرود میان منصرف شدم و با
عجز به دختر رو به روم نگاه کردم.
-من باید چیکار کنم؟
-تو. . .
اما با کوبیده شدن در اتاق و فریاد یک فرد آشنا حرف تو دهنش ماسید.
هردو با چشم های گشاد شده به هم و بعد به در نگاه کردیم.
-جونگ کــــــوک تا این درو نشکستم گمشو بیرون
یرین وحشتزده نگاهم کرد و پرسید:
-این صدا مال پدرت نیست؟
با بدبختی نگاهی به یرین و بعد به در انداختم و سری به نشانه تایید تکون
دادم.
خودش بود. . .
اومده بود تا منو بدون شک به قتل برسونه و بعد خاکسترم رو به باد بده.
شرط:۱۲لایک۱۲نظر
-تو از کجا فهمیدی؟
خنده عصبی ای کرد و به سمتم اومد.
-از همونجایی فهمیدم که کل مردم کره فهمیدن
هیچ چیزی از صحبت هاش نمیفهمیدم.
-منظورت چیه؟
روی صندلی نشست و زمزمه کرد:
داده میشهبه فاک رفتی عزیزم. . . فیلم سکس تو و کیم تهیونگ داره تو کل دنیا نشر
-چی؟
لبهاش رو تر کرد و بعد ضربه آرومی به روی پیشونیش زد و جواب داد:
-دارم میگم توی احمق فیلم سکستونو تو چنل یوتیوبت آپ کردی
حاال همه چیز داشت واضح تر میشد. .
من برگشتم اینجا. . . فیلمی که گرفته بودم رو انتقال دادم به لپتاپم و بعد در
کمال تعجب دیدم که حتی سکسمون رو هم فیلم برداری کردم!
من فقط میخواستم بخش اول فیلم که مربوط میشد به نشون دادن خونه
کیم تهیونگ رو آپلود کنم و اونقدر مضطرب بودم که بجاش بخش دوم رو
آپلود کردم.
فشارم در آن واحد افتاد و اینو از لرز و سرمایی که احاطم کرده بود
فهمیدم.
عالی بود. . . بهتر از این نمیشد. . .
هم به خودم و هم به تهیونگ گند زده بودم. . .
من احمق گند زده بودم. . .
نگاهم رو به یرینی که به شدت عصبی بنظر میرسید دادم و سعی کردم
چیزی بگم اما صدا تو حنجره ام خفه شده بود.
-نگران نباش. . . حتما یه راه حلی پیدا میشه. . .
یرین که حال و صورت رنگ پریده ام رو دیده بود, جمالتش رو با آرامش
لب زد و به سمتم اومد.
کنارم نشست و به آرومی بغلم کرد.
-چیزی نمیشه. . . اون خودش یه آیدل بزرگه حتما کاری میکنه تا تو دو
روز کل فیلما و ترندا پاک بشن. . . قیافه تو هم دو روز دیگه از ذهن همه
میره. . .
با بیحالی به گوشه اتاق خیره شدم و گفتم:
-تهیونگ حتما خیلی شوکه شده. . .
یرین چیزی نگفت و ترجیح داد با دستاش کمرم رو نوازش کنه.
اما هیچ کدوم از این چیزها نمیتونستن آرومم کنن.
من به زندگی آیدل مورد عالقم گند زده بودم و این یه کابوس نبود!
از بغل یرین خودم رو بیرون کشیدم و با آشفتگی از سرجام بلند شدم.
-باید برم. . .
مثل من از روی تخت بلند شد و با تعجب پرسید:
-کجا؟ دیوونه شدی؟ نباید چند روز جایی بری تا این خبرا بخوابه. . .
میخواستم برم پیش ته و بهش بگم که از قصد نبوده اما با یادآوری اینکه
اگر منو ببینه احتماال مشت هاش روی صورتم فرود میان منصرف شدم و با
عجز به دختر رو به روم نگاه کردم.
-من باید چیکار کنم؟
-تو. . .
اما با کوبیده شدن در اتاق و فریاد یک فرد آشنا حرف تو دهنش ماسید.
هردو با چشم های گشاد شده به هم و بعد به در نگاه کردیم.
-جونگ کــــــوک تا این درو نشکستم گمشو بیرون
یرین وحشتزده نگاهم کرد و پرسید:
-این صدا مال پدرت نیست؟
با بدبختی نگاهی به یرین و بعد به در انداختم و سری به نشانه تایید تکون
دادم.
خودش بود. . .
اومده بود تا منو بدون شک به قتل برسونه و بعد خاکسترم رو به باد بده.
شرط:۱۲لایک۱۲نظر
۷.۹k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.