حدیث ثقلین و متن صحیح آن( قبلاها متن پستهام بعضیاش تقریبا
حدیث ثقلین و متن صحیح آن( قبلاها متن پستهام بعضیاش تقریباً طولانی بودن، بازم روال گذشته ست البته بخاطر پاورقی سندها زیاد شده، بخونید لطفا☺ )
حدیث ثقلین و متن صحیح آن/ آیت اللّه العظمی سبحانی
سوال: حدیث ثقلین که به صورت متواتر نقل شده است، کدامیک از دو صورت آن صحیح است؟ 1. کِتابَ اللَّهِ و عِتْرَتی، أهل بَیْتی. 2. کِتابَ اللَّهِ و سُنَّتی
حدیث ثقلین به صورت نخست وارد شده و اسناد آن صحیح؛ بلکه متواتر است؛ ولی صورت دوم، یا به صورت مرسل وارد شده و یا اسناد آن ضعیف است. ما در اینجا تنها به اسانید اهل سنّت اکتفا مینماییم و از نقل روایت شیعی خودداری میکنیم:
1. مسلم در صحیح خود(1) با سندی از زید بن أرقم چنین نقل میکند:
روزی رسول خداصلی الله علیه وآله در کنار آبی به نام «خُمّ» که میان مکه و مدینه قرار دارد ایستاد و پس از ستایش خدا و نصیحت مردم چنین فرمود:
«ای مردم! من بشرم. نزدیک است مأمور خدایم به سراغ من بیاید و ندای او را لبیک بگویم و من در میان شما دو چیز گرانبها قرار میدهم؛ نخستینِ آنها کتاب خداست که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را بگیرید و به آن چنگ بزنید.
دومین: «أُذَکِّرُکُمُ اللَّه فی أهل بَیْتی! أُذَکِّرُکُمُ اللَّه فی أهل بَیْتی! أُذَکِّرُکُمُ اللَّه فی أهل بَیْتی»: «در رابطه با اهل بیت من، خدا را به یاد داشته باشید». (این جمله را سه بار تکرار فرمود).
2. دارمی در سنن خود همین حدیث را به این لفظ با سند صحیح نقل کرده است که از تکرار آن خودداری میکنیم(2).
3. ترمذی در سنن خود چنین میآورد:
«رسول خدا9 فرمود: مردم! در میان شما دو چیز میگذارم. مادامی که به آن دو چنگ بزنید گمراه نمیشوید. یکی از دیگری بزرگتر است. این دو عبارتند از کتاب خدا -ریسمانی که از آسمان به زمین کشیده شده- و خاندان و اهل بیت من. و این دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. بنگرید چگونه پس از من با آن دو رفتار میکنید(3)».
ما به همین سه سند از معتبرترین کتابهای اهل سنت بسنده میکنیم؛ زیرا نقل دیگر روایات از «سنن» و «صحاحِ» آنان به طول میانجامد و اگر روایات شیعه را بر آنچه اهل سنت نقل کردهاند بیفزاییم، این متن؛ از مرز تواتر هم بالاتر میرود. اکنون ببینیم سند تعبیر دوم چگونه است.
«سنّتی» در احادیث اهل سنّت
روایاتی که به جای «أهلَ بیتی» لفظ «سُنّتی» را آوردهاند -همگی- از نظر سند، ضعیف و بیاعتبارند:
1. حاکم در «مستدرک» با سند زیر چنین نقل میکند:
ابن ابیاویس از پدرش اویس، از ثور بن زید دیلی از عکرمه از ابن عباس نقل میکند که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «من در میان شما دو چیز میگذارم. اگر به آن چنگ بزنید گمراه نمیشوید: کتاب خدا و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله(4)».
بررسی سند
در سند این روایت «ابن ابی اویس» و پدر او آمده است که هر دو ضعیفاند. به سخن مؤلف «تهذیب الکمال» که از رجالیّون نامی اهل سنت است، گوش دهیم:
او از یحیی بن معین نقل میکند: «ابو اویس و فرزندش ضعیفاند و آنان حدیث را سرقت میکردند و راست و دروغ را به هم میآمیختند و دروغ میگفتند. اعتباری به گفتار آنان نیست». آنگاه از نسائی نقل میکند: «آن دو ضعیفاند. قابل اعتماد نیستند(5)».
ابن حجر در مقدمه «فتح الباری» مینویسد: «با حدیث ابن ابی اویس (پسر) نمیتوان احتجاج نمود(6)». و اما پدر -یعنی ابو اویس- ابو حاتم رازی درباره او میگوید: «با حدیث او نمیتوان احتجاج نمود(7)».
شگفت اینجاست که حاکم در مستدرک خود این حدیث را نقل کرده؛ ولی به تصحیح آن نپرداخته؛ در حالی که او در غالب موارد به تصحیح سند میپردازد. زیرا کتاب خودش را متمم «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» میداند.
2. حاکم در مستدرک، متن «کتاب اللَّه و سنّتی» را با سند دیگری نیز نقل کرده است و میگوید: «صالح بن موسی الطلحی از عبدالعزیز بن رفیع از ابی صالح از ابی هریره بهطور مرفوع نقل کرده است که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:«کتاب اللَّه و سنّتی». ولی این سند نیز بهسان سند نخست کاملاً ضعیف و مردود است:
1. صالح بن موسی الطلحی مورد طعن است(8). ابوحاتم رازی میگوید: او «ضعیف الحدیث» و «منکر الحدیث» است و منکرات را به انسانهای عادل و وارسته نسبت میدهد. حدیث او ارزش نوشتن ندارد. احادیث او را باید کنار نهاد و نمیتوان تأیید کرد(9).
2. ابن حبّان میگوید: صالح بن موسی الطلحی، احادیثی از انسانهای وارسته نقل میکند که شبیه روایات آنها نیست. او اینکار را انجام میدهد تا مردم، روایات او را بپذیرند و لذا نمیتوان با آن احتجاج کرد. حدیث او قابل نقل نیست(10).
عجیب اینجاست که ذهبی، همین حدیث را با لفظ «سنّتی»، در شرح حال صالح بن موسی آورده و میگوید این حدیث یکی از احادیث غیرقابل تأیید اوست(11).
3. مال
حدیث ثقلین و متن صحیح آن/ آیت اللّه العظمی سبحانی
سوال: حدیث ثقلین که به صورت متواتر نقل شده است، کدامیک از دو صورت آن صحیح است؟ 1. کِتابَ اللَّهِ و عِتْرَتی، أهل بَیْتی. 2. کِتابَ اللَّهِ و سُنَّتی
حدیث ثقلین به صورت نخست وارد شده و اسناد آن صحیح؛ بلکه متواتر است؛ ولی صورت دوم، یا به صورت مرسل وارد شده و یا اسناد آن ضعیف است. ما در اینجا تنها به اسانید اهل سنّت اکتفا مینماییم و از نقل روایت شیعی خودداری میکنیم:
1. مسلم در صحیح خود(1) با سندی از زید بن أرقم چنین نقل میکند:
روزی رسول خداصلی الله علیه وآله در کنار آبی به نام «خُمّ» که میان مکه و مدینه قرار دارد ایستاد و پس از ستایش خدا و نصیحت مردم چنین فرمود:
«ای مردم! من بشرم. نزدیک است مأمور خدایم به سراغ من بیاید و ندای او را لبیک بگویم و من در میان شما دو چیز گرانبها قرار میدهم؛ نخستینِ آنها کتاب خداست که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را بگیرید و به آن چنگ بزنید.
دومین: «أُذَکِّرُکُمُ اللَّه فی أهل بَیْتی! أُذَکِّرُکُمُ اللَّه فی أهل بَیْتی! أُذَکِّرُکُمُ اللَّه فی أهل بَیْتی»: «در رابطه با اهل بیت من، خدا را به یاد داشته باشید». (این جمله را سه بار تکرار فرمود).
2. دارمی در سنن خود همین حدیث را به این لفظ با سند صحیح نقل کرده است که از تکرار آن خودداری میکنیم(2).
3. ترمذی در سنن خود چنین میآورد:
«رسول خدا9 فرمود: مردم! در میان شما دو چیز میگذارم. مادامی که به آن دو چنگ بزنید گمراه نمیشوید. یکی از دیگری بزرگتر است. این دو عبارتند از کتاب خدا -ریسمانی که از آسمان به زمین کشیده شده- و خاندان و اهل بیت من. و این دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند. بنگرید چگونه پس از من با آن دو رفتار میکنید(3)».
ما به همین سه سند از معتبرترین کتابهای اهل سنت بسنده میکنیم؛ زیرا نقل دیگر روایات از «سنن» و «صحاحِ» آنان به طول میانجامد و اگر روایات شیعه را بر آنچه اهل سنت نقل کردهاند بیفزاییم، این متن؛ از مرز تواتر هم بالاتر میرود. اکنون ببینیم سند تعبیر دوم چگونه است.
«سنّتی» در احادیث اهل سنّت
روایاتی که به جای «أهلَ بیتی» لفظ «سُنّتی» را آوردهاند -همگی- از نظر سند، ضعیف و بیاعتبارند:
1. حاکم در «مستدرک» با سند زیر چنین نقل میکند:
ابن ابیاویس از پدرش اویس، از ثور بن زید دیلی از عکرمه از ابن عباس نقل میکند که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «من در میان شما دو چیز میگذارم. اگر به آن چنگ بزنید گمراه نمیشوید: کتاب خدا و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله(4)».
بررسی سند
در سند این روایت «ابن ابی اویس» و پدر او آمده است که هر دو ضعیفاند. به سخن مؤلف «تهذیب الکمال» که از رجالیّون نامی اهل سنت است، گوش دهیم:
او از یحیی بن معین نقل میکند: «ابو اویس و فرزندش ضعیفاند و آنان حدیث را سرقت میکردند و راست و دروغ را به هم میآمیختند و دروغ میگفتند. اعتباری به گفتار آنان نیست». آنگاه از نسائی نقل میکند: «آن دو ضعیفاند. قابل اعتماد نیستند(5)».
ابن حجر در مقدمه «فتح الباری» مینویسد: «با حدیث ابن ابی اویس (پسر) نمیتوان احتجاج نمود(6)». و اما پدر -یعنی ابو اویس- ابو حاتم رازی درباره او میگوید: «با حدیث او نمیتوان احتجاج نمود(7)».
شگفت اینجاست که حاکم در مستدرک خود این حدیث را نقل کرده؛ ولی به تصحیح آن نپرداخته؛ در حالی که او در غالب موارد به تصحیح سند میپردازد. زیرا کتاب خودش را متمم «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» میداند.
2. حاکم در مستدرک، متن «کتاب اللَّه و سنّتی» را با سند دیگری نیز نقل کرده است و میگوید: «صالح بن موسی الطلحی از عبدالعزیز بن رفیع از ابی صالح از ابی هریره بهطور مرفوع نقل کرده است که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود:«کتاب اللَّه و سنّتی». ولی این سند نیز بهسان سند نخست کاملاً ضعیف و مردود است:
1. صالح بن موسی الطلحی مورد طعن است(8). ابوحاتم رازی میگوید: او «ضعیف الحدیث» و «منکر الحدیث» است و منکرات را به انسانهای عادل و وارسته نسبت میدهد. حدیث او ارزش نوشتن ندارد. احادیث او را باید کنار نهاد و نمیتوان تأیید کرد(9).
2. ابن حبّان میگوید: صالح بن موسی الطلحی، احادیثی از انسانهای وارسته نقل میکند که شبیه روایات آنها نیست. او اینکار را انجام میدهد تا مردم، روایات او را بپذیرند و لذا نمیتوان با آن احتجاج کرد. حدیث او قابل نقل نیست(10).
عجیب اینجاست که ذهبی، همین حدیث را با لفظ «سنّتی»، در شرح حال صالح بن موسی آورده و میگوید این حدیث یکی از احادیث غیرقابل تأیید اوست(11).
3. مال
۷.۲k
۰۸ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.