۱۰
پارت ۱۰
ته : دوست دارم !!
ات ویو :
تا اینو گفت غذا پرید تو گلوم بلند شد اومد سمتم نزدیکم شد و باهاش چشم تو چشم شدم
که کوک اومد تو
کوک : سلا..... تهیونگ ؟؟؟
ته : عا غذا پرید تو گلو.....
ات : من میرم لباسامو جمع کنم
کوک : چرا ؟
ات : سوبین میاد دنبالم
کوک : اها اوکی برو
ات ویو :
رفتم تو اتاق لباسامو جمع کردم که جونگکوک اومد تو خب الان میرم رو مخش
کوک : خوبی ؟؟
ات: آره بدبوی
کوک : پس قبول کردی که بد بوی شم واست
ات : خب دو دلم
کوک : نمیخواد دو دل باشی حرفاتو خیلی منطقی بزن
ات : اوکی ... گفتم بهش فک میکنم
کوک : آلان سه روزه داری بهش فک میکنی مگه میخوای بزایی؟؟
ات : میشه بری بیروووون
کوک : اوکی مسلط باش به خودت
ات: هوف
ات ویو :
کوک رفت بیرون منم گفتم تا سوبین بیاد گوشیمو چک کنم
رفتم تو گوشیم میچرخیدم که تهیونگ با شتاب اومد تو اتاق ....
ات : چیه ؟؟؟
ته : ( در رو قفل کرد )
ات : چیکار میکنی هییییی ؟؟؟؟؟
ته : هیسس ساکت
ات : میگم داری......
ات ویو :
یهو تهیونگ منو بو.....سید
که باعث شد حرفم نصفه بمونه
ات : چه غلطی کردییی( از خداتم باشه)
ته : چیه مگه
ات : خفه شوووو بیشور ( دهنم داره باز میشه هااااا)
ته : .......
ات : اگه این کارو نمیکردی شاید جواب مثبت میگرفتی اگه واقعا دوستم داشتی صبر میکردی ( رفت سمت در )
ته : وایسااا فقط دو بار باهام بیا سر قرار قول میدم عاشقم میشی
ات : برو بابا
ته : فقط دو بار !!!
ات : منم فقط بخاطره این که رفیق داداشمی چیزی بت نمیگم اینو بفهمممم
ته : ببینن ات تا الان هیچ کس جرئت نکرده باهام اینطوری صحبت کنه چون من .....
ات : چون تو مافیایی بله میدونم حالا من جرئت دارم باهات اینطوری رفتار کنم....
کوک : هیییییی در باز کنین ( از پشت در )
ات : بله ( در رو باز کرد )
کوک : چیشده ؟ ( عصبی )
تهیونگ چیکار کردی....
ته : سر مافیا بودن دعوامون شد
کوک : نمیخواد انکار کنی همچیو شنیدم ( عصبی و با آرامش... فهمیدی آیا؟؟)
کوک ویو :
رفتم یقه ی تهیونگو گرفتم ...
کوک: داری از حدت میگذری کیم !! ( جدی )
شرط ۳۰ لایک
بوس بهتون حمایت شه
ته : دوست دارم !!
ات ویو :
تا اینو گفت غذا پرید تو گلوم بلند شد اومد سمتم نزدیکم شد و باهاش چشم تو چشم شدم
که کوک اومد تو
کوک : سلا..... تهیونگ ؟؟؟
ته : عا غذا پرید تو گلو.....
ات : من میرم لباسامو جمع کنم
کوک : چرا ؟
ات : سوبین میاد دنبالم
کوک : اها اوکی برو
ات ویو :
رفتم تو اتاق لباسامو جمع کردم که جونگکوک اومد تو خب الان میرم رو مخش
کوک : خوبی ؟؟
ات: آره بدبوی
کوک : پس قبول کردی که بد بوی شم واست
ات : خب دو دلم
کوک : نمیخواد دو دل باشی حرفاتو خیلی منطقی بزن
ات : اوکی ... گفتم بهش فک میکنم
کوک : آلان سه روزه داری بهش فک میکنی مگه میخوای بزایی؟؟
ات : میشه بری بیروووون
کوک : اوکی مسلط باش به خودت
ات: هوف
ات ویو :
کوک رفت بیرون منم گفتم تا سوبین بیاد گوشیمو چک کنم
رفتم تو گوشیم میچرخیدم که تهیونگ با شتاب اومد تو اتاق ....
ات : چیه ؟؟؟
ته : ( در رو قفل کرد )
ات : چیکار میکنی هییییی ؟؟؟؟؟
ته : هیسس ساکت
ات : میگم داری......
ات ویو :
یهو تهیونگ منو بو.....سید
که باعث شد حرفم نصفه بمونه
ات : چه غلطی کردییی( از خداتم باشه)
ته : چیه مگه
ات : خفه شوووو بیشور ( دهنم داره باز میشه هااااا)
ته : .......
ات : اگه این کارو نمیکردی شاید جواب مثبت میگرفتی اگه واقعا دوستم داشتی صبر میکردی ( رفت سمت در )
ته : وایسااا فقط دو بار باهام بیا سر قرار قول میدم عاشقم میشی
ات : برو بابا
ته : فقط دو بار !!!
ات : منم فقط بخاطره این که رفیق داداشمی چیزی بت نمیگم اینو بفهمممم
ته : ببینن ات تا الان هیچ کس جرئت نکرده باهام اینطوری صحبت کنه چون من .....
ات : چون تو مافیایی بله میدونم حالا من جرئت دارم باهات اینطوری رفتار کنم....
کوک : هیییییی در باز کنین ( از پشت در )
ات : بله ( در رو باز کرد )
کوک : چیشده ؟ ( عصبی )
تهیونگ چیکار کردی....
ته : سر مافیا بودن دعوامون شد
کوک : نمیخواد انکار کنی همچیو شنیدم ( عصبی و با آرامش... فهمیدی آیا؟؟)
کوک ویو :
رفتم یقه ی تهیونگو گرفتم ...
کوک: داری از حدت میگذری کیم !! ( جدی )
شرط ۳۰ لایک
بوس بهتون حمایت شه
۲۴.۴k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.