👤دو پارتی 👤
👤دو پارتی 👤
👤از : نامی 👤
👤عنوان : وقتی شوهرت دکتر بود و وقتی مریض بودی رفتی پیشش و.........👤
ویو ا.ت :
از خواب بلند شدم سرگیجه داشتم و بینیم کیپ بود و هی سرفه میکردم فکر کنم واسه این که دیشب تو تراس خوابم برد و خیلی دیر هم خوابیدم ساعت ۶:۱۳ بود خودمم تعجب کرده بودم که چطور انقدر خوابیدم حالم هی بدتر و بدتر میشد تصمیم گرفتم برم پیش نامجون بیمارستان برام دارو بنویسه ولی اون رفتارش با من خوب نبود من فقط ۱۹ سالم بود که ازدواج کردیم مامان بزرگهامون باهم دوست صمیمی بودن و مارو باهم آشنا کردن .
ا.ت : رفتم تو اتاق آماده شدم رفتم پارکینگ و تو راه که بودم حالم بدتر و بدتر میشد تا اینکه رسیدم بیمارستان رفتم داخل سمت اتاق نامجون در زدم
نامی : کیه
ا.ت : نامجون ( سرفه ) منم میشه بیام داخل
نامی : بیا
نامی : سلام چت شده واسه چی اومدی( سرد)
ا.ت : او (سرفه) نام(سرفه) نامجون من حالم خوب نیست میشه معاینم کنی برام دارو بنویسی ( مظلوم و صدای گرفته)
نامجون : آه نه ا.ت نمیتونم سرم شلوغه کلی مریض دارم (به سمت در رفت)
ا.ت : یعنی اونا از زنت( سرفه) مهم ترن ( بغض و صدای گرفته)
نامجون : برگرد خونه من امشب دیر میام
ا.ت : بدون هیچ حرفی و حس نفرت از نامجون به بیرون رفت و رفت سمت بیمارستان ( یه اسمی خودتون تصور کنید)
اونجا بیمارستان جین پسر عمه ی نامی بود و به خاطر اتفاقاتی دشمنی دانشتن.
ویو ا.ت تو بیمارستان:
ا.ت : هی سلام جین خوبی میشه برام دارو بنویسی زیاد حالم خوب نیست
جین : اوم حتما بیا اتاقم
(بعد از حرف زدن و ...... ا.ت با دارو ها از بیمارستان خارج شد و سمت خونه رفت)
*ادامه رو پارت بعد میزارم چون دو پارتی هست امیدوارم خوشتون اومده باشه*
#فیک_بی_تی_اس#فیک#رمان
#سناریو#تک_پارتی#بی_تی_اس
#کیدراما#جونگکوک#تهیونگ#جین
#شوگا#نامجون#جیهوپ#جیمین
👤از : نامی 👤
👤عنوان : وقتی شوهرت دکتر بود و وقتی مریض بودی رفتی پیشش و.........👤
ویو ا.ت :
از خواب بلند شدم سرگیجه داشتم و بینیم کیپ بود و هی سرفه میکردم فکر کنم واسه این که دیشب تو تراس خوابم برد و خیلی دیر هم خوابیدم ساعت ۶:۱۳ بود خودمم تعجب کرده بودم که چطور انقدر خوابیدم حالم هی بدتر و بدتر میشد تصمیم گرفتم برم پیش نامجون بیمارستان برام دارو بنویسه ولی اون رفتارش با من خوب نبود من فقط ۱۹ سالم بود که ازدواج کردیم مامان بزرگهامون باهم دوست صمیمی بودن و مارو باهم آشنا کردن .
ا.ت : رفتم تو اتاق آماده شدم رفتم پارکینگ و تو راه که بودم حالم بدتر و بدتر میشد تا اینکه رسیدم بیمارستان رفتم داخل سمت اتاق نامجون در زدم
نامی : کیه
ا.ت : نامجون ( سرفه ) منم میشه بیام داخل
نامی : بیا
نامی : سلام چت شده واسه چی اومدی( سرد)
ا.ت : او (سرفه) نام(سرفه) نامجون من حالم خوب نیست میشه معاینم کنی برام دارو بنویسی ( مظلوم و صدای گرفته)
نامجون : آه نه ا.ت نمیتونم سرم شلوغه کلی مریض دارم (به سمت در رفت)
ا.ت : یعنی اونا از زنت( سرفه) مهم ترن ( بغض و صدای گرفته)
نامجون : برگرد خونه من امشب دیر میام
ا.ت : بدون هیچ حرفی و حس نفرت از نامجون به بیرون رفت و رفت سمت بیمارستان ( یه اسمی خودتون تصور کنید)
اونجا بیمارستان جین پسر عمه ی نامی بود و به خاطر اتفاقاتی دشمنی دانشتن.
ویو ا.ت تو بیمارستان:
ا.ت : هی سلام جین خوبی میشه برام دارو بنویسی زیاد حالم خوب نیست
جین : اوم حتما بیا اتاقم
(بعد از حرف زدن و ...... ا.ت با دارو ها از بیمارستان خارج شد و سمت خونه رفت)
*ادامه رو پارت بعد میزارم چون دو پارتی هست امیدوارم خوشتون اومده باشه*
#فیک_بی_تی_اس#فیک#رمان
#سناریو#تک_پارتی#بی_تی_اس
#کیدراما#جونگکوک#تهیونگ#جین
#شوگا#نامجون#جیهوپ#جیمین
۹.۷k
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.