پارت ۲ (عشق پنهان )

که یهو دیدم دختره خیلی باهاش جوره من خیلللللللی  ناراحت  شدم  من که زنش بودم نمیتونم

 کنارش وایستم ولی اینکه تنها همکارشه  خیلی راحت  باهاش بگو بخند  میکنه 😢😢😢

دوباره گریم گرفت ولی دیگه نتونستم  تحمل کنم سریع رفتم دستشویی  صورتمو شستم  که

 دیدم یکی. داره منو نگاه میکنه یکی از همکار ها بود تازه آمده بود خدارو شکر اشک های منو

 ندیده بود فکر کرده بود که سرما خوردم برای همین مجبورم کرد برم پیش رئیس و بگم که حالم

 خوب نیست  که اصلا  حالم بد نبود ولی خیلی  ناراحت  بودم به زور رفتم پیش جیهوپ  چون

 کسی نمیدونست من باید توی کار رئیس بهش میگفتم توی خونه هم که باشم اسمش رو نمیگم

 چون اصلا خونه نمیاد که بخوام اسمش رو بگم  برای همین رفتم  در زدم انگار اون دختره  هنوز

 پیشش بود همون طراح شرکت

گفت و گو(علامت ا.ت - جیهوپ×)

رئیس  من حالم خوب نیست  میشه برم چند روز استراحت ؟ آخ چرا دوباره داشت گریم میگرفت

 که چرا من نمیتونم کنارش شوهرم باشم یا حتی  دستش رو بگیرم و این ناراحتم میکنه

جیهوپ  بدون نگاه کردن به صورت آ.ت و توجه کردن بهش با وجود اینکه زنشه و حالش خوب

 نبود گفت

×نه تنها ۲ یا سه  ساعت میتونم بهت مرخصی  بدم بورو خونه استراحت  کن و بیا مگه من الکی

 حقوق  میدم 

و اون دختره  کنارش یک تک خنده ای زد وگفت درسته 😊
 - باز هم ممنونم رئیس 😔😔