پارت جدید
ʚعشق کوتاه ɞ💚
^P⑥^
٪چون سرمایه هامون خیلی کمه و این بده نمیتونیم خوب حکومت کنیم و پادشاهیمون تو خطره اما من با یکی از شاهایه کشور همسایه شرط بستم تا سرمایه اونو با هم شریک شیم و در عوض تو باید با دختر اونا ازدواج کنی (فهمیدین چی شد؟)
&.. و.. ولی (بغض)
٪متاسفم پسرم... برو ب لی ا.ت این خبرو زودتر بده چون تا چن روز دیگه میریم ب اون کشور تا با دخترشون ملاقات کنی (و رفت)
&بغضم ترکیدو اشکام شروع کرد ب پایین اومدن از عصبانیت و ناراحتی دستمو مشت کردمو محکم کوبیدم ب دیوار و دوییدم سمت جنگل
&نمیخوام دیگه نمیخوام فقط ب حرف اینو اون گوش کنم
رفتم سمت دریاچه تا خودمو خالی کنم وقتی رسیدم جلو دریاچه وایسادمو داد زدم
&دیگههه بسههه هق هق بسهه ازین زندگی خستهه شدمم هق
یهو ی فکری ب سرم زد ک از شر همه این چیزا راحت شم
&من فرار میکنم...آره
ب سمت قصر خانواده لی دوییدم در قصر باز بود رفتم تو قصر ک دیدم ا.ت تو حیاط قصر نشسته و داره موهاشو شونه میکنه آروم قدم برداشتم سمتش
&ا.ت
~ب..بله کیه؟
(ویو ا.ت)
داشتم موهامو شونه میکردم ک یکی اسممو صدا کرد شوکه شدم ک دیدم هوسوعه
~وای هوسو منو ترسوندی
^P⑥^
٪چون سرمایه هامون خیلی کمه و این بده نمیتونیم خوب حکومت کنیم و پادشاهیمون تو خطره اما من با یکی از شاهایه کشور همسایه شرط بستم تا سرمایه اونو با هم شریک شیم و در عوض تو باید با دختر اونا ازدواج کنی (فهمیدین چی شد؟)
&.. و.. ولی (بغض)
٪متاسفم پسرم... برو ب لی ا.ت این خبرو زودتر بده چون تا چن روز دیگه میریم ب اون کشور تا با دخترشون ملاقات کنی (و رفت)
&بغضم ترکیدو اشکام شروع کرد ب پایین اومدن از عصبانیت و ناراحتی دستمو مشت کردمو محکم کوبیدم ب دیوار و دوییدم سمت جنگل
&نمیخوام دیگه نمیخوام فقط ب حرف اینو اون گوش کنم
رفتم سمت دریاچه تا خودمو خالی کنم وقتی رسیدم جلو دریاچه وایسادمو داد زدم
&دیگههه بسههه هق هق بسهه ازین زندگی خستهه شدمم هق
یهو ی فکری ب سرم زد ک از شر همه این چیزا راحت شم
&من فرار میکنم...آره
ب سمت قصر خانواده لی دوییدم در قصر باز بود رفتم تو قصر ک دیدم ا.ت تو حیاط قصر نشسته و داره موهاشو شونه میکنه آروم قدم برداشتم سمتش
&ا.ت
~ب..بله کیه؟
(ویو ا.ت)
داشتم موهامو شونه میکردم ک یکی اسممو صدا کرد شوکه شدم ک دیدم هوسوعه
~وای هوسو منو ترسوندی
۵.۳k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.