پارت 4
اسم رمان: همکار_مافیای_من
پارت4
(جونگ کوک_ ا/ت+ راوی&)
_(با حس خفگی بیدار شدم دیدم ا/ت پاشو گذاشته تو دهنم😂)
_یاااااا خفههه شدمممم
+(با صدای داد جونگ کوک بیدار شدم دیدم پام تو دهنشه)
+چرا داد میزنیی؟
_پات تو دهنم بودد
+خب خواب بودم
_خواب باشی باید پاتو بزاری تو دهن مَردم؟؟
+سگ چرا پاچه میگیری؟
_بیتربیتتتتت
+(براش زبون در اوردم)
_(قیافه ی پوکر)
&بعد از کلی بحث و دعوا از روی تخت بلند شدن و رفتن سمت آشپزخونه
_افرین مثل یه دوست دختر خوب صبحونه درست کن برام(لبخند)
+یااا(خنده)
&ا/ت مشغول درست کردن صبحونه شد جونگ کوک هم کنارش ایستاد و بهش زل زد
_(باید قبول کنم ا/ت خیلی کیوته.. هم کیوت هم هات هم دوست داشتنی...)
_(اصلا متوجه نبودم که ده دقیقه ست بهش زل زدم)
+چیه چرا اینجوری نگاه میکنی؟
_ها؟.. هیچی چیزی نیست
+اوک
&پرش زمانی بعد از خوردن صبحونه
_ا/ت اماده شو بریم پیش جکسون
+الان؟(استرس)
_(معلوم بود استرس گرفته)
&جونگ کوک رفت کنار ا/ت دستشو گرفت
_نگران نباش.. من پیشتم باشه؟(لبخند)
+(لبخند) هوم
_خیلی خب حالا برو اماده شو
+باشه
&ا/ت و جونگ کوک هرکدوم سمت یه اتاق رفتن و اماده شدن
ویو ا/ت
+(یه پیرهن قرمز شیک پوشیدم... موهامو باز گذاشتم و آرایش کردم آخرشم یه رژ قرمز زدم... عطر شیرینمو زدم و برای اخرین بار خودمو تو اینه قدی نگاه کردم)
ویو جونگ کوک
_(کت و شلوار مشکیمو پوشیدم... از کروات بدم میاد برای همین نبستم و به جاش سه تا دکمه ی اخر پیرهنمو باز گذاشتم(عرر🥲)... موهامو شونه کردمو عطر تلخمو زدم و رفتم تو اتاق ا/ت)
+(هنوز داشتم تو اینه به خودم نگاه میکردم که جونگ کوک اومد داخل)
_اماده...(با دیدنش بقیه حرفمو یادم رفت)
+(لعنتیییی چه جذابببب شدههههه)
+هوم؟
_خیلی خوشکل شدی
+مرسی(خجالت)
+توهم خیلی جذاب شدی... اگه دزدیدنت جواب چارلی رو چی بدم؟(خنده)
_بگو تقصیر جذابیتش بود(خنده)
+از خود راضی(خنده)
_(دستمو سمتش دراز کردم)
_خب لیدی جذاب... افتخار میدین نقش دوست دخترمو بازی کنین؟(عرررر🥲)
+با کمال میل مستر(لبخند)
...........
(منتظر پارت 5 باشین)
پارت4
(جونگ کوک_ ا/ت+ راوی&)
_(با حس خفگی بیدار شدم دیدم ا/ت پاشو گذاشته تو دهنم😂)
_یاااااا خفههه شدمممم
+(با صدای داد جونگ کوک بیدار شدم دیدم پام تو دهنشه)
+چرا داد میزنیی؟
_پات تو دهنم بودد
+خب خواب بودم
_خواب باشی باید پاتو بزاری تو دهن مَردم؟؟
+سگ چرا پاچه میگیری؟
_بیتربیتتتتت
+(براش زبون در اوردم)
_(قیافه ی پوکر)
&بعد از کلی بحث و دعوا از روی تخت بلند شدن و رفتن سمت آشپزخونه
_افرین مثل یه دوست دختر خوب صبحونه درست کن برام(لبخند)
+یااا(خنده)
&ا/ت مشغول درست کردن صبحونه شد جونگ کوک هم کنارش ایستاد و بهش زل زد
_(باید قبول کنم ا/ت خیلی کیوته.. هم کیوت هم هات هم دوست داشتنی...)
_(اصلا متوجه نبودم که ده دقیقه ست بهش زل زدم)
+چیه چرا اینجوری نگاه میکنی؟
_ها؟.. هیچی چیزی نیست
+اوک
&پرش زمانی بعد از خوردن صبحونه
_ا/ت اماده شو بریم پیش جکسون
+الان؟(استرس)
_(معلوم بود استرس گرفته)
&جونگ کوک رفت کنار ا/ت دستشو گرفت
_نگران نباش.. من پیشتم باشه؟(لبخند)
+(لبخند) هوم
_خیلی خب حالا برو اماده شو
+باشه
&ا/ت و جونگ کوک هرکدوم سمت یه اتاق رفتن و اماده شدن
ویو ا/ت
+(یه پیرهن قرمز شیک پوشیدم... موهامو باز گذاشتم و آرایش کردم آخرشم یه رژ قرمز زدم... عطر شیرینمو زدم و برای اخرین بار خودمو تو اینه قدی نگاه کردم)
ویو جونگ کوک
_(کت و شلوار مشکیمو پوشیدم... از کروات بدم میاد برای همین نبستم و به جاش سه تا دکمه ی اخر پیرهنمو باز گذاشتم(عرر🥲)... موهامو شونه کردمو عطر تلخمو زدم و رفتم تو اتاق ا/ت)
+(هنوز داشتم تو اینه به خودم نگاه میکردم که جونگ کوک اومد داخل)
_اماده...(با دیدنش بقیه حرفمو یادم رفت)
+(لعنتیییی چه جذابببب شدههههه)
+هوم؟
_خیلی خوشکل شدی
+مرسی(خجالت)
+توهم خیلی جذاب شدی... اگه دزدیدنت جواب چارلی رو چی بدم؟(خنده)
_بگو تقصیر جذابیتش بود(خنده)
+از خود راضی(خنده)
_(دستمو سمتش دراز کردم)
_خب لیدی جذاب... افتخار میدین نقش دوست دخترمو بازی کنین؟(عرررر🥲)
+با کمال میل مستر(لبخند)
...........
(منتظر پارت 5 باشین)
۴.۵k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.