𝐧𝐚𝗺𝐞:𝐭𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐝 𝐝𝐫𝐞𝐞𝗺 𝐩𝐚𝐫𝐭:𝐟𝗼𝐮𝐫
باهم رفتیم تو حال نشستیم
×ا.تیی روپوش مدرسه برات کوچیکتر دفعه قبل شده
+عاره،
-چیزی میخوری برات بیارم؟
+نه مرسیی،
جین بلند شد رفت سمت اشپزخونه،جیمینم رفت دستشویی،منم رفتم تو آشپزخونه
+چقد خونه ساکته
-اوهوم
رفتم سمت ضبط روشنش کردم،یه آهنگ مسخره گذاشتمو صداشو بردم بالا
جیمین اومد بیرون از دستشویی
شروع کردم وسط اتاق عین دیوونه ها رقصیدن،
-یااا ا.ت باید یه جلسه بیای پیشم حتما
+روانی شدم رفتتتت
×*خنده
جیمین اومد سمتم،شروع کرد همراهی کردنم،صدای خنده هر سه تامون کل خونه رو گرفته بود!
بعد چند دیقه آهنگ تموم شد،من درحالی که میخندیدمو نفس نفس میزدم رو مبل نشستم
جیمینم روبه روم نشست
-هوی دیوونه ها بیاین ناهار حاضره
+×*خنده
رفتیم سر میز شروع کردیم خوردن،ساعت نزدیک چهار بود،من ناهارم خوردم ،لباسمو مرتب کردم،کیفمو برداشتم
جین:یا ا.ت داری میری؟
جیمین:ولی هنوز مونده به پنج
+اومم نه کار دارم
+آها راستی،من توی راه یه مقدار تنقلات واستون گرفتم،هر دفه اینجا میام فقط مفت خوری میکنم
دوتا جعبه شکلات از کیفم در اوردمو با لبخند روبه جیمین گرفتم
×ا.ت اما
سریع دادم بهشو از خونه اومدم بیرون
+خدافظظظظ
درو بستم
صدای خنده هاشونو میشنیدم
شروع کردم رفتن به سمت خونه.
.
.
.
.
.
.
.
.
اوکییییی،صو تا اینجا خیلی داستان آرومو سافتی به نظر میرسه،ولی پارتای بعد کاملا داستان عوض میشههه:>>>>
×ا.تیی روپوش مدرسه برات کوچیکتر دفعه قبل شده
+عاره،
-چیزی میخوری برات بیارم؟
+نه مرسیی،
جین بلند شد رفت سمت اشپزخونه،جیمینم رفت دستشویی،منم رفتم تو آشپزخونه
+چقد خونه ساکته
-اوهوم
رفتم سمت ضبط روشنش کردم،یه آهنگ مسخره گذاشتمو صداشو بردم بالا
جیمین اومد بیرون از دستشویی
شروع کردم وسط اتاق عین دیوونه ها رقصیدن،
-یااا ا.ت باید یه جلسه بیای پیشم حتما
+روانی شدم رفتتتت
×*خنده
جیمین اومد سمتم،شروع کرد همراهی کردنم،صدای خنده هر سه تامون کل خونه رو گرفته بود!
بعد چند دیقه آهنگ تموم شد،من درحالی که میخندیدمو نفس نفس میزدم رو مبل نشستم
جیمینم روبه روم نشست
-هوی دیوونه ها بیاین ناهار حاضره
+×*خنده
رفتیم سر میز شروع کردیم خوردن،ساعت نزدیک چهار بود،من ناهارم خوردم ،لباسمو مرتب کردم،کیفمو برداشتم
جین:یا ا.ت داری میری؟
جیمین:ولی هنوز مونده به پنج
+اومم نه کار دارم
+آها راستی،من توی راه یه مقدار تنقلات واستون گرفتم،هر دفه اینجا میام فقط مفت خوری میکنم
دوتا جعبه شکلات از کیفم در اوردمو با لبخند روبه جیمین گرفتم
×ا.ت اما
سریع دادم بهشو از خونه اومدم بیرون
+خدافظظظظ
درو بستم
صدای خنده هاشونو میشنیدم
شروع کردم رفتن به سمت خونه.
.
.
.
.
.
.
.
.
اوکییییی،صو تا اینجا خیلی داستان آرومو سافتی به نظر میرسه،ولی پارتای بعد کاملا داستان عوض میشههه:>>>>
۶.۶k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.