پارت۶۰۵
پارت۶۰۵
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
نوبت من شد...
امیر_ایلیا بی حسی شو زیاد بزن هیچی حس نکنه...
_/چشم امر دیگه؟
امیر:اذیت نکن خودت که وضعو میبینی!
_/ای بابا خودت لوسش کردی دیگه...
پسره کلی چیز مالید به پشت گوشم...
امیر:گریماشون چجوری میخواد باشه؟
_باید بهشون یاد بدم مواد بسازن چون مواد حداکثر ۲۴ ساعت میتونه دوم بیاره هر ۱۲ ساعت باید عوض بشه...چند روز اونجان؟
امیر: نمیدونم فک کنم دو سه روز اینا....
ملیکا_دو سه روز بیشتر میشه ها!
ایلیا :باید دقیق باشه روزهاش که به اون اندازه مواد اصلی بدم ببرین...تهیه شم سخته!
پسره همین جوری فقط حرف میزد پس چرا واسه منو نمیزد راحتم کنه...
امیر:نمیدونم فک کنم بتونیم از طریق نوید بفرستم اگه تموم کردن...
_نویدم مگه میره باهاشون؟
_/اره...
_اها امیر تموم شد ببین خوبه؟
تموم شد؟ کی زد که تموم شد!!!
_/اوکیه چقدر خوشگل شده...
~جدی تموم شد؟
امیر:اره...ارزش انقدر اعصاب خوردی رو داشت ؟
نشستم رو صندلیه...
_خب من میخواستم تو نازمو بکشی وگرنه کیه از سوزن بترسه!!
_/نازتم میکشم...
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
نوبت من شد...
امیر_ایلیا بی حسی شو زیاد بزن هیچی حس نکنه...
_/چشم امر دیگه؟
امیر:اذیت نکن خودت که وضعو میبینی!
_/ای بابا خودت لوسش کردی دیگه...
پسره کلی چیز مالید به پشت گوشم...
امیر:گریماشون چجوری میخواد باشه؟
_باید بهشون یاد بدم مواد بسازن چون مواد حداکثر ۲۴ ساعت میتونه دوم بیاره هر ۱۲ ساعت باید عوض بشه...چند روز اونجان؟
امیر: نمیدونم فک کنم دو سه روز اینا....
ملیکا_دو سه روز بیشتر میشه ها!
ایلیا :باید دقیق باشه روزهاش که به اون اندازه مواد اصلی بدم ببرین...تهیه شم سخته!
پسره همین جوری فقط حرف میزد پس چرا واسه منو نمیزد راحتم کنه...
امیر:نمیدونم فک کنم بتونیم از طریق نوید بفرستم اگه تموم کردن...
_نویدم مگه میره باهاشون؟
_/اره...
_اها امیر تموم شد ببین خوبه؟
تموم شد؟ کی زد که تموم شد!!!
_/اوکیه چقدر خوشگل شده...
~جدی تموم شد؟
امیر:اره...ارزش انقدر اعصاب خوردی رو داشت ؟
نشستم رو صندلیه...
_خب من میخواستم تو نازمو بکشی وگرنه کیه از سوزن بترسه!!
_/نازتم میکشم...
۳.۳k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.