ادامه پارت10
پارت 10
#قاتل_من
تهیونگ: نه ...نه.. چیزی نیست...
از همگی عذرمیخوام حالم چندان مساعد نیس که بخوام جلسه رو ادامه بدم هرچی...که...لازمه گفته بشه رو از کوک...بپرسید...
+حتمااا...هرجور خودتون صلاح میدونید...
ویو/ تهیونگ
از سرجام بلند شدمو...به...کوک...گفتم...که بقیه...کارا...یکسره... کنه...و هر چ..زود...این جلسه...رو تموم کنه...هاله ای از تنفر...و...عصبانیت...وجودمو...فرا...گرفته...بود...طوری...که حتی..نتونستم...زبون باز کنم...و...کلمه ای حرف بزنم....این...وضعیت...به...شدت...آزارم میداد...هیچوقت نتونستم...حرفمو...یا...احساساتمو اونطوری...ک خودم...میخواستم...ابزار...کنم...همیشه مانعی...جلوم...بود...
#قاتل_من
تهیونگ: نه ...نه.. چیزی نیست...
از همگی عذرمیخوام حالم چندان مساعد نیس که بخوام جلسه رو ادامه بدم هرچی...که...لازمه گفته بشه رو از کوک...بپرسید...
+حتمااا...هرجور خودتون صلاح میدونید...
ویو/ تهیونگ
از سرجام بلند شدمو...به...کوک...گفتم...که بقیه...کارا...یکسره... کنه...و هر چ..زود...این جلسه...رو تموم کنه...هاله ای از تنفر...و...عصبانیت...وجودمو...فرا...گرفته...بود...طوری...که حتی..نتونستم...زبون باز کنم...و...کلمه ای حرف بزنم....این...وضعیت...به...شدت...آزارم میداد...هیچوقت نتونستم...حرفمو...یا...احساساتمو اونطوری...ک خودم...میخواستم...ابزار...کنم...همیشه مانعی...جلوم...بود...
۲.۰k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲