عاشق پسر عموم شدم پارت 35
٪چ..چی(متعجب)ا.ت راست میگه (ناراحت اما جلوه نمیداد)
+درسته
_تازه یک ساله باهم ازدواج کردیم
٪ا..اوه...تبریک میگم...مرد خوشبختی هستی
_میدونم(لبخند عصبی)
٪ا.ت نمیدونستم میخوای ازدواج کنی و گرنه زود تر میومدم
+(کوک خواست به طرفش حمله کنه که دستمو رو سینش گذاشتم)
+کوک خواهش میکنم
_(نفس عمیقی بیرون داد)ا.ت باید بریم خونه مادر اینا وسایل تو جم کن(عصبی)
+(میدونستم این فقط یه بهانست اما قبول کردم )باشه تو برو من میام
_(عصبی )نخیر باهم میریم(داد)
٪چرا سرش دادمیزنی(عصبی)
_(یخه جان رو گرفت)تو کدوم خری هستی عوضی(عربده)
٪(با مشت زد تو ورت کوک)توخودت کی کثافت(داد)
_بهت نشون میدم کیم(با مشت زت تو صورت جان)
+(تموم مدت با ترس بهشون نگاه میکردم لب کوک خون میومد و گونه جان کبود شده بود منم گریه میکردم دیگه نتونستم همینطوری وایسم نگاشون کنم جیغ زدم)
+بسهههههه(هر دو وایستادن)
+بسه عقلتونو از دست دادین اینجا شرکته (داد)
٪م...من معزرت ...معزرت میخوام ا.ت
+جان لطفا برو (گریه)
٪با...بااشه (سر شو انداخت پایین خواست بره اما بر گشت طرف ا.ت)
٪ا.ت لطفا باهام تماس بگیر
_تو عوضی(خواست بره سمت جان ا.ت جلو شو گرفت)
+باشه میبینمت
٪(لبخند و رفت)بای
_یعنی چی ا.ت یعنی چی میبینمت(داد)
+داد نزن ...باعث خجالتی کوک واقعا که دوستم دو دقیقه اومد ببین چه ابرو ریزی راه انداختی(اخرشو با داد گفت)
_(گردن ا.ت رو گرفت)من با عث خجالتتم بهت نشون میدم
+ول....ولم ..ک..ک..کن دا...دارم...خفه م..میشم
_(ولش کرد ود ستشو کشید دنبال خودش)بریم خونه بهت نشون میدم
+کوک ولم کن دردم میاد تو به پدر اینا قول دادی
_(خنده عصبی)چه قولی میخوای منو منصرف کنی کور خونده تنبیه خوبی در انتظارته
+ک..کوک..خوا.....خواهش ..میکنم(گریه)
(سوار ماشین شدن)
_دهنتو ببند(غریدن)
+درسته
_تازه یک ساله باهم ازدواج کردیم
٪ا..اوه...تبریک میگم...مرد خوشبختی هستی
_میدونم(لبخند عصبی)
٪ا.ت نمیدونستم میخوای ازدواج کنی و گرنه زود تر میومدم
+(کوک خواست به طرفش حمله کنه که دستمو رو سینش گذاشتم)
+کوک خواهش میکنم
_(نفس عمیقی بیرون داد)ا.ت باید بریم خونه مادر اینا وسایل تو جم کن(عصبی)
+(میدونستم این فقط یه بهانست اما قبول کردم )باشه تو برو من میام
_(عصبی )نخیر باهم میریم(داد)
٪چرا سرش دادمیزنی(عصبی)
_(یخه جان رو گرفت)تو کدوم خری هستی عوضی(عربده)
٪(با مشت زد تو ورت کوک)توخودت کی کثافت(داد)
_بهت نشون میدم کیم(با مشت زت تو صورت جان)
+(تموم مدت با ترس بهشون نگاه میکردم لب کوک خون میومد و گونه جان کبود شده بود منم گریه میکردم دیگه نتونستم همینطوری وایسم نگاشون کنم جیغ زدم)
+بسهههههه(هر دو وایستادن)
+بسه عقلتونو از دست دادین اینجا شرکته (داد)
٪م...من معزرت ...معزرت میخوام ا.ت
+جان لطفا برو (گریه)
٪با...بااشه (سر شو انداخت پایین خواست بره اما بر گشت طرف ا.ت)
٪ا.ت لطفا باهام تماس بگیر
_تو عوضی(خواست بره سمت جان ا.ت جلو شو گرفت)
+باشه میبینمت
٪(لبخند و رفت)بای
_یعنی چی ا.ت یعنی چی میبینمت(داد)
+داد نزن ...باعث خجالتی کوک واقعا که دوستم دو دقیقه اومد ببین چه ابرو ریزی راه انداختی(اخرشو با داد گفت)
_(گردن ا.ت رو گرفت)من با عث خجالتتم بهت نشون میدم
+ول....ولم ..ک..ک..کن دا...دارم...خفه م..میشم
_(ولش کرد ود ستشو کشید دنبال خودش)بریم خونه بهت نشون میدم
+کوک ولم کن دردم میاد تو به پدر اینا قول دادی
_(خنده عصبی)چه قولی میخوای منو منصرف کنی کور خونده تنبیه خوبی در انتظارته
+ک..کوک..خوا.....خواهش ..میکنم(گریه)
(سوار ماشین شدن)
_دهنتو ببند(غریدن)
۶۰.۰k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.