ای قاف! من از قافله ها دلگیرم
ای قاف! من از قافله ها دلگیرم
با یارم و از فاصله ها دلگیرم
ای قاف! مرا به قله ات راهی بخش
از غربتِ این دامنه ها دلگیرم
با بخت وفا نیست، ندیدم همه عمر
زین در، ز همه خاطره ها دلگیرم
با مرغِ دلم شبی دعائی گفتم
گفتا که خموش، از دعا دلگیرم
کردم ز خدا طلب که هجر آید سر
سر نآمد و بی حد از خدا دلگیرم
بگذار طبیبا که بمیرم از درد
از مرهم و دارو و دوا دلگیرم
از دل که به جز ستایش چشمانش
کاری نکند صبح و مساء دلگیرم
آخر تو کجا و آنچنان عشق کجا؟!
ای بیش طلب دل! ز شما دلگیرم
باید که گریزم از تو ای عشق عزیز
از دادن زحمت به شما دلگیرم
با یارم و از فاصله ها دلگیرم
ای قاف! مرا به قله ات راهی بخش
از غربتِ این دامنه ها دلگیرم
با بخت وفا نیست، ندیدم همه عمر
زین در، ز همه خاطره ها دلگیرم
با مرغِ دلم شبی دعائی گفتم
گفتا که خموش، از دعا دلگیرم
کردم ز خدا طلب که هجر آید سر
سر نآمد و بی حد از خدا دلگیرم
بگذار طبیبا که بمیرم از درد
از مرهم و دارو و دوا دلگیرم
از دل که به جز ستایش چشمانش
کاری نکند صبح و مساء دلگیرم
آخر تو کجا و آنچنان عشق کجا؟!
ای بیش طلب دل! ز شما دلگیرم
باید که گریزم از تو ای عشق عزیز
از دادن زحمت به شما دلگیرم
۱.۱k
۱۵ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.