وقتی نباید باردار بشی ( Part 2 )
" چند پارتی از تهیونگ "
چند دقیقه طول نکشید اما خوابم برد.
از زبان تهیونگ:
ا/ت رو دیدم که خوابیده بود. معمولا این ساعت بیدار بود و منتظر من میموند تا برگردم خونه و باهم غذا بخوریم.
احساس میکردم اتفاقی افتاده.
بهتره بعدا از خودش بپرسم.
رفتم کنارش دراز کشیدم و بهش نزدیک شدم.
همیشه بغل کردنش تو بدترین موقعیت ها هم بهم آرامش میده..
...
از زبان ا/ت:
بلند شدم و رفتم بیرون.
اصلا نمیتونستم تمرکز کنم.
گفتم شاید بتونم خودم رو با غذا درست کردن سرگرم کنم.
دو نوع غذا درست کردم که تهیونگ خیلی دوستشون داره. مطمینم خیلی خوشحال میشه.
...
رفتم پیشش تا بیدارش کنم.
ا/ت: ته ته! بیدار شو. چقدر میخوابی..
تهیونگ: باشه باشه بیدار شدم.
رفتیم و منم غذا رو میوردم.
تهیونگ: عروسکم خوبی؟
ا/ت: آره خوبم.
تهیونگ: واقعا؟ آخه احساس میکنم رنگت پریده.
ا/ت: نه واقعا خوبم.
بلند شد از روی صندلی. دستشو روی پیشونم گذاشت.
تهیونگ: تبم نداری. نکنه زیاد کار کردی؟
ا/ت: نه باور کن خوبم.
تهیونگ: خوبه ( لبخند )
منو محکم بغل کرد.
ا/ت: آییی.. تهیونگ... خفه شدم...
تهیونگ: ولی من که از بغل کردنت هنوز سیر نشدم..
لپاش رو بوس کردم.
ا/ت: این کافیه؟ ته ته؟
لبخندی بهم زد.
تهیونگ: بعدا تلافی میکنم..
ا/ت: اممم. راستی غذا سرد میشه.
...
لایک
💋
شرط: لایک 40 تا
چند دقیقه طول نکشید اما خوابم برد.
از زبان تهیونگ:
ا/ت رو دیدم که خوابیده بود. معمولا این ساعت بیدار بود و منتظر من میموند تا برگردم خونه و باهم غذا بخوریم.
احساس میکردم اتفاقی افتاده.
بهتره بعدا از خودش بپرسم.
رفتم کنارش دراز کشیدم و بهش نزدیک شدم.
همیشه بغل کردنش تو بدترین موقعیت ها هم بهم آرامش میده..
...
از زبان ا/ت:
بلند شدم و رفتم بیرون.
اصلا نمیتونستم تمرکز کنم.
گفتم شاید بتونم خودم رو با غذا درست کردن سرگرم کنم.
دو نوع غذا درست کردم که تهیونگ خیلی دوستشون داره. مطمینم خیلی خوشحال میشه.
...
رفتم پیشش تا بیدارش کنم.
ا/ت: ته ته! بیدار شو. چقدر میخوابی..
تهیونگ: باشه باشه بیدار شدم.
رفتیم و منم غذا رو میوردم.
تهیونگ: عروسکم خوبی؟
ا/ت: آره خوبم.
تهیونگ: واقعا؟ آخه احساس میکنم رنگت پریده.
ا/ت: نه واقعا خوبم.
بلند شد از روی صندلی. دستشو روی پیشونم گذاشت.
تهیونگ: تبم نداری. نکنه زیاد کار کردی؟
ا/ت: نه باور کن خوبم.
تهیونگ: خوبه ( لبخند )
منو محکم بغل کرد.
ا/ت: آییی.. تهیونگ... خفه شدم...
تهیونگ: ولی من که از بغل کردنت هنوز سیر نشدم..
لپاش رو بوس کردم.
ا/ت: این کافیه؟ ته ته؟
لبخندی بهم زد.
تهیونگ: بعدا تلافی میکنم..
ا/ت: اممم. راستی غذا سرد میشه.
...
لایک
💋
شرط: لایک 40 تا
۶۲.۱k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.