part:2 :)قسمت دومش
-عاااا باشه میام
با صدای زنگ هان بلند میشه
*خوب من میرم کلاس لینو میاد دنبالم توهم با هیونجین برو خدافظ
از جاش بلند شد به سمت زمین ورزش میره نیک رو میبینه که داره با دوست هاش بازی میکنه
/هی فلیکس هیونجین کجاست
فلیکس اصلا دلش نمیخواست جوابش رو بده اما مجبور بود
-نمیدونم
نیک توپ رو رو به سمت فلیکس میزنه اما با دست هیونجین برخورد میکنه
+هوی نیک چیه
/اوه هوانگ هیونجین هیچی فقط خواستم با این جوجه یه ذره بازی کنم همین
+بهش نگو جوجه خوشم نمیاد
/تو که دوست دختر داری یونجین
+ربطی نداره رفیقم هست
دستش توسط فلیکس گرفته شد
-بس کن هیونجین بیا بریم
هیونجین توپ رو به سمت نیک پرت میکنه دست روی شونه پسر میزاره به سمت نیمکت ها میرن وقتی روی نیمکت ها میشینن هیونجین میخوابه روی پای فلیکس نگاهی بهش میکنه میگه
+سعی کن نزدیک نیک نباشی میدونی خوشم نمیاد دوستام اونجا باشن مخصوصا تو
-باشه نمیرم
دستش روی موهای پسر میزاره نوازش میکنه
+فلیکس هفته بعد امتحانات شروع میشن برای ادامه تحصیل کجا میری
-نمیدونم هرجا قبول بشم توی سئول مشکلی نیست
+اره کنار دوستات
برگشتن با من میای
-آره
هیونجین از روی پاش بلند میشه روبه روش میشینه
+من با امیلی میخوام بیام مشکلی نیست
فلیکس حتی فکر هم نمیکنه میگه
-نه نه مشکلی چی دوست دخترت هست دیگه
فلیکس نمیدونست دخالت کنه ولی دلش میخواست جای اون دختر باشه ولی نه
+میدونی فلیکس حس میکنم داری یه چیزی رو ازم پنهون میکنه
-چیو
+نمیدونم ولی وقتی میرم کنارش تو گوشیش عکس بگیریم نمیزاره میگه با گوشی خودت قبل ها اینجوری نبود
-شابد میخواد کادو برای تولدت بگیره اینقدر زود عکس العمل نشون ندی
+اوه باشه بیبی
-هیونجین اینقدر من نگو بیبی
+آخه خیلی گوگولی نازی چطور نگم بهت البته فقط من فلیکس بهترین دوست از کلمه بیب لیکسی استفاده میکنه دیگه هیچکس حتی هان
-باشه هیونجین اینقدر حرف نزن فهمیدم
هیونجین خنده میزنه به سمت پسر میره دست هاشو بر زور دور کمرش حلقه میکنه لبخندی میزنه میگه
+کاشکی دوست دخترم یه ذره مثل تو باهام رفتار میکرد
-یعنی چی
+مهربون شب ها بیاد پیشم بخوابه تو درسا کمکم کنه
-هیونجین منو با اون دختره مقایسه نکن
از مقایسه کردن خوشش نمیومد مخصوصا با دختری که هیونجین دوستش داره
+ببین لیکسی چطور دوستی داری که حتی دوست دختر هم داره باز به دوستاش اهمیت میده
فلیکس میدونست هیونجین شوخی میکنه لبخندی میزنه دستش روی شونه پسر میزاره تا فاصلش باهاش حفظ بشه
+خوب فلیکس الان دیگ زنگ میخوره بیا بریم تو کیف منم بیار من برم امیلی بیارم
یه بوس هوایی براش میفرسته میره
فلیکس عاشق هم خنگ بازی هاش شده بود
اما قرار این خنگ بازیا تبدیل یه غروری بشه
#هیونجین #هیونلیکس
با صدای زنگ هان بلند میشه
*خوب من میرم کلاس لینو میاد دنبالم توهم با هیونجین برو خدافظ
از جاش بلند شد به سمت زمین ورزش میره نیک رو میبینه که داره با دوست هاش بازی میکنه
/هی فلیکس هیونجین کجاست
فلیکس اصلا دلش نمیخواست جوابش رو بده اما مجبور بود
-نمیدونم
نیک توپ رو رو به سمت فلیکس میزنه اما با دست هیونجین برخورد میکنه
+هوی نیک چیه
/اوه هوانگ هیونجین هیچی فقط خواستم با این جوجه یه ذره بازی کنم همین
+بهش نگو جوجه خوشم نمیاد
/تو که دوست دختر داری یونجین
+ربطی نداره رفیقم هست
دستش توسط فلیکس گرفته شد
-بس کن هیونجین بیا بریم
هیونجین توپ رو به سمت نیک پرت میکنه دست روی شونه پسر میزاره به سمت نیمکت ها میرن وقتی روی نیمکت ها میشینن هیونجین میخوابه روی پای فلیکس نگاهی بهش میکنه میگه
+سعی کن نزدیک نیک نباشی میدونی خوشم نمیاد دوستام اونجا باشن مخصوصا تو
-باشه نمیرم
دستش روی موهای پسر میزاره نوازش میکنه
+فلیکس هفته بعد امتحانات شروع میشن برای ادامه تحصیل کجا میری
-نمیدونم هرجا قبول بشم توی سئول مشکلی نیست
+اره کنار دوستات
برگشتن با من میای
-آره
هیونجین از روی پاش بلند میشه روبه روش میشینه
+من با امیلی میخوام بیام مشکلی نیست
فلیکس حتی فکر هم نمیکنه میگه
-نه نه مشکلی چی دوست دخترت هست دیگه
فلیکس نمیدونست دخالت کنه ولی دلش میخواست جای اون دختر باشه ولی نه
+میدونی فلیکس حس میکنم داری یه چیزی رو ازم پنهون میکنه
-چیو
+نمیدونم ولی وقتی میرم کنارش تو گوشیش عکس بگیریم نمیزاره میگه با گوشی خودت قبل ها اینجوری نبود
-شابد میخواد کادو برای تولدت بگیره اینقدر زود عکس العمل نشون ندی
+اوه باشه بیبی
-هیونجین اینقدر من نگو بیبی
+آخه خیلی گوگولی نازی چطور نگم بهت البته فقط من فلیکس بهترین دوست از کلمه بیب لیکسی استفاده میکنه دیگه هیچکس حتی هان
-باشه هیونجین اینقدر حرف نزن فهمیدم
هیونجین خنده میزنه به سمت پسر میره دست هاشو بر زور دور کمرش حلقه میکنه لبخندی میزنه میگه
+کاشکی دوست دخترم یه ذره مثل تو باهام رفتار میکرد
-یعنی چی
+مهربون شب ها بیاد پیشم بخوابه تو درسا کمکم کنه
-هیونجین منو با اون دختره مقایسه نکن
از مقایسه کردن خوشش نمیومد مخصوصا با دختری که هیونجین دوستش داره
+ببین لیکسی چطور دوستی داری که حتی دوست دختر هم داره باز به دوستاش اهمیت میده
فلیکس میدونست هیونجین شوخی میکنه لبخندی میزنه دستش روی شونه پسر میزاره تا فاصلش باهاش حفظ بشه
+خوب فلیکس الان دیگ زنگ میخوره بیا بریم تو کیف منم بیار من برم امیلی بیارم
یه بوس هوایی براش میفرسته میره
فلیکس عاشق هم خنگ بازی هاش شده بود
اما قرار این خنگ بازیا تبدیل یه غروری بشه
#هیونجین #هیونلیکس
۳۲۲
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.