فیک «اون دوست دخترمه» part 32
ات: یه کلمه هم ادامه نده و برو بیرون چون حوصله بحث کردن ندارم
راوی:
نامجون از اینکه ات نذاشت حرفش تموم شه عصبانی شد و ات رو گرفت و چسبوندش به دیوار
ات: نامجون برو اونور تا کوک رو صدا نکردم
نامجون: اگه میخوای صدا کنی الان صدا کن چون تا چند ثانیه دیگه نمیتونی
ات: چرا اونوقت؟
نامجون: بخاطر این (دستای ات رو میگیره و مچسبونه به دیوار و صورتشو نزدیک ات میکنه که ات با پا میزنه تو شکم نامجون و نامجون میره اونور)
ات ویو
اونقدری ترسیده بودم که نفهمیدم چیکار کردم وقتی زدم تو شکمش رفت اونور منم میخواستم فرار کنم اما تا اومدم درو باز کنم نامجون از پشت منو گرفت و دستشو گذاشت رو دهنم
نامجون: کجا با این عجله
ات:(جیغای خفه)
نامجون: ساکت شو تا ول کنم
ات:اوممم..
نامجون: ات من بار اولی که دیدمت عاشقت شدم مطمعنم توعم همین حسو داری(جونگ کوک کجایی بیا دیگه لعنتی تا تو برسی ات حاملس🗿)
ات : ندارممم چرا نمیفهمی
نامجون: ات میدونم کوک تهدیدت کرده که اینارو بگی لطفا خودت باش
ات: نامجون کسی تهدیدم نکرده این تویی که عوض شدی اره درسته باره اولی که دیدمت ازت خوشم اومد ولی نه از تو از اون فردی که جلوم بود تو اون نیستی پس ازم توقعی نداشته باش که دوست داشته باشم تو مدام داری اذیتم میکنی
(کوککککک محض رضای خدا کجاییی😭🗿)
نامجون: چی
ات: کاملا واضح گفتم
نامجون: نمیتونی همینجوری بزاری بری
ات: میتونم
نامجون: ات نمیزارم بری
ات: نامجون برو اونوررر
راوی : (عه وا من 💀)
ات و نامجون داشتن بحث میکردن که میرسن نزدیک پنجره و ات نامجونو هل میده و شیشه میشکنه ونامجون از پنجره میوفته پایین
ات : نامجوننننن
یچه ها بزارید نامجونو ات بهم برسن بزارید دل به دلدار برسه 😭😂☝🏻
راوی:
نامجون از اینکه ات نذاشت حرفش تموم شه عصبانی شد و ات رو گرفت و چسبوندش به دیوار
ات: نامجون برو اونور تا کوک رو صدا نکردم
نامجون: اگه میخوای صدا کنی الان صدا کن چون تا چند ثانیه دیگه نمیتونی
ات: چرا اونوقت؟
نامجون: بخاطر این (دستای ات رو میگیره و مچسبونه به دیوار و صورتشو نزدیک ات میکنه که ات با پا میزنه تو شکم نامجون و نامجون میره اونور)
ات ویو
اونقدری ترسیده بودم که نفهمیدم چیکار کردم وقتی زدم تو شکمش رفت اونور منم میخواستم فرار کنم اما تا اومدم درو باز کنم نامجون از پشت منو گرفت و دستشو گذاشت رو دهنم
نامجون: کجا با این عجله
ات:(جیغای خفه)
نامجون: ساکت شو تا ول کنم
ات:اوممم..
نامجون: ات من بار اولی که دیدمت عاشقت شدم مطمعنم توعم همین حسو داری(جونگ کوک کجایی بیا دیگه لعنتی تا تو برسی ات حاملس🗿)
ات : ندارممم چرا نمیفهمی
نامجون: ات میدونم کوک تهدیدت کرده که اینارو بگی لطفا خودت باش
ات: نامجون کسی تهدیدم نکرده این تویی که عوض شدی اره درسته باره اولی که دیدمت ازت خوشم اومد ولی نه از تو از اون فردی که جلوم بود تو اون نیستی پس ازم توقعی نداشته باش که دوست داشته باشم تو مدام داری اذیتم میکنی
(کوککککک محض رضای خدا کجاییی😭🗿)
نامجون: چی
ات: کاملا واضح گفتم
نامجون: نمیتونی همینجوری بزاری بری
ات: میتونم
نامجون: ات نمیزارم بری
ات: نامجون برو اونوررر
راوی : (عه وا من 💀)
ات و نامجون داشتن بحث میکردن که میرسن نزدیک پنجره و ات نامجونو هل میده و شیشه میشکنه ونامجون از پنجره میوفته پایین
ات : نامجوننننن
یچه ها بزارید نامجونو ات بهم برسن بزارید دل به دلدار برسه 😭😂☝🏻
۳۸.۸k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.