Part:31
Part:31
+راستی یونا یدقه باهام بیا کارت دارم(چشمک زد بهش)
$ب..باشه
سولی و یونا باهم رفتن بالا همینکه وارد اتاق شدن و سولی درو بست یونا گفت
$واییی سولییی چقدد خوشگلهه عررر ننیذونی چیشد تو حیاط(خودشو انداخت رو تخت و بالا پایین میکرد از ذوق)
+دختر واضح بود داشتی میمردی چیشده بود مگه اونجوری سرخ وارد خونه شدیی
$وااایی تو حیاط انقد با ذوق اومدم متوجه نشدم یه سنگ زیر پام بود همینکه سر خوردم و میخاستم بیوفتم اون پسره کوک بود دیگه اره کوک منو از کمر گرفت و چشم تو چشم شدیم و بعد سریع خودمو جمع کردم عررر
+اوه دهتر اولین دیدارتون مث منو تهیونگ بودددد من رو پله پام پیچ خورد داشتم میوفتادم تهیونگ منو گرفت تو بغلش
هردوتا دختر دستای همو گرفتن و بالا پایین پریدن ک تهیون درو باز کرد و گفت
&یا خالمو ول کن مال منهه(جیغ)
+ایش بگیرش نخاستم..
فلش بک تو ماشین تهیونگ*
+تهیونگگگگ
-هاااا
+اروم برووووو(جیغ)
-باشههه ایشش یک ساعت دیگه میرسیم تو بگیر بخاب خسته راه نشی قراره خوش بگذرونیم
+اوکییی
اولش خودشو به حالت کیوتی به خاب زد ولی بعد ده دقیقه واقعا خابید
-چقد کیوت میخابی دوست دارم هرچه زودتر مال من بشی
فلش بک تو ماشین کوک*
سکوت ماشین رو فرا گرفته بود تهیون خاب بود و یونا و کوک هم صدایی ازشون در نمیومد که کوک پیش پا گذاشت
٪خب یکم از خودت بگو برعکس سولی صدات در نمیاد سولی مث بلبل ی بند حرف میزنه(خندید)
$منم مثل سولی ام فقط چون خیلی نیست ک باهم حرف میزنیم هنوز زیاد راحت نیستم
٪خب پس از این ببعد راحت باش چون اونطور ک سولی میگفت میخای پیشش بمونی و قراره زیاد همدیگه رو ببینیم حالا از خودت بگو....
+راستی یونا یدقه باهام بیا کارت دارم(چشمک زد بهش)
$ب..باشه
سولی و یونا باهم رفتن بالا همینکه وارد اتاق شدن و سولی درو بست یونا گفت
$واییی سولییی چقدد خوشگلهه عررر ننیذونی چیشد تو حیاط(خودشو انداخت رو تخت و بالا پایین میکرد از ذوق)
+دختر واضح بود داشتی میمردی چیشده بود مگه اونجوری سرخ وارد خونه شدیی
$وااایی تو حیاط انقد با ذوق اومدم متوجه نشدم یه سنگ زیر پام بود همینکه سر خوردم و میخاستم بیوفتم اون پسره کوک بود دیگه اره کوک منو از کمر گرفت و چشم تو چشم شدیم و بعد سریع خودمو جمع کردم عررر
+اوه دهتر اولین دیدارتون مث منو تهیونگ بودددد من رو پله پام پیچ خورد داشتم میوفتادم تهیونگ منو گرفت تو بغلش
هردوتا دختر دستای همو گرفتن و بالا پایین پریدن ک تهیون درو باز کرد و گفت
&یا خالمو ول کن مال منهه(جیغ)
+ایش بگیرش نخاستم..
فلش بک تو ماشین تهیونگ*
+تهیونگگگگ
-هاااا
+اروم برووووو(جیغ)
-باشههه ایشش یک ساعت دیگه میرسیم تو بگیر بخاب خسته راه نشی قراره خوش بگذرونیم
+اوکییی
اولش خودشو به حالت کیوتی به خاب زد ولی بعد ده دقیقه واقعا خابید
-چقد کیوت میخابی دوست دارم هرچه زودتر مال من بشی
فلش بک تو ماشین کوک*
سکوت ماشین رو فرا گرفته بود تهیون خاب بود و یونا و کوک هم صدایی ازشون در نمیومد که کوک پیش پا گذاشت
٪خب یکم از خودت بگو برعکس سولی صدات در نمیاد سولی مث بلبل ی بند حرف میزنه(خندید)
$منم مثل سولی ام فقط چون خیلی نیست ک باهم حرف میزنیم هنوز زیاد راحت نیستم
٪خب پس از این ببعد راحت باش چون اونطور ک سولی میگفت میخای پیشش بمونی و قراره زیاد همدیگه رو ببینیم حالا از خودت بگو....
۹۰۹
۳۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.