زندگی مخفی پارت شصت و پنج
#زندگی_مخفی
پارت ۶۵
ریوجین:بیب
یجی: باشه باشه من دیگه باید عادت کنم به اینجوری صدا شدن توسط تو
ریوجین: بله عزیزم دیگه باید عادت کنی راستی قرار بود بیب صدات کنم آره دیگه
یجی: باشه باشه هر چیزی که میخوای صدام کنی صدام کن فقط لیا میگم که اتفاقی افتاده چون اعضا میگفتن که انگار یونگی مریض شده
لیا: قضیه راجع به یونگی نیست جیمینه ولی الان حالش خوبه ولی باید شما دوتا پاشید برید اونجا
ریوجین: بریم اونجا پیش تهیونگ و یونگی و جیمین و جونگ کوک
یجی: بدو بریم
..........
تهیونگ: وای خدایا من از کی تا حالا موهامو سشوار کشیدم که بخواد این بار دومم باشه
جونگکوک: تهیونگ میخوای من کمکت کنم
نشوندمش روی صندلی جلوی میز تحریرم
بعد سشوار رو روشن کردم و با تمام آرامش موهاشو خشک کردم
وای خدا رنگ موهاش قرمزه
خیلی بهش میاددد
اونم با لباس و جین مشکی
تهیونگ:کلاس رفتی؟
جونگکوک:برای چی ؟
تهیونگ:سشوار کشیدن مو
آخه خیلی حرفه ای کار انجام میدادی
سشوار رو خاموش کردم و موهاشو شونه کردم
بطوری که چتری هاش معلوم باشن
جونگکوک:خب شاهزاده کیم تهیونگ کارتون تموم شد
مایل هستید که خودتون رو در آینه ببینید ؟؟
تهیونگ:باعث افتخارمه
اهیون در زد و اومد توی اتاق
اهیون:بچه ها ریوجین و یجی اومدن
راجب جیمین چیکار کنیم
تهیونگ :بزار بیان اصلا ببینم چی میدونن
............
جونگکوک:خب دخترا چی شده اومدید اینجا
ریوجین:حال ...حال جیمین چطوره اصلا چه مشکلی براش پیش اومده بود
تهیونگ:یونگی مریض شده بود ولی الان حالش خوبه
یجی:هوسوک به ما همچیز رو گفته میشه درست و حسابی توضیح بدید چی اتفاق فا...کی. داره میوفته
جونگکوک:یونگی
جیمین بیاید اینا انگار یکم میدونن
ریوجین:باید به همه بگید
یجی: ممکن نیست یکی بین شما تراشه گذاری شده باشه؟؟
جونگکوک: بین ما تنها کسی که نزدیک جیمین بود یونگی بود و الان فکر نمیکنم اون تراشه گذاری شده باشه
یونگی گردنتو نشون بده خواهشمندم
یونگی:بیا اینم گردنم من تراشه گذاری نشدم داداش
جیمین دستش دور گردن یونگی بود و به زور راه میرفت:سلام دخترا
ریوجین:پای خدا چه اتفاقی برات افتاده
یجی:بیا بیا بشین
ماسک اکسیژنش رو بزار روی دهنش
یونگی تو بگو
پارت ۶۵
ریوجین:بیب
یجی: باشه باشه من دیگه باید عادت کنم به اینجوری صدا شدن توسط تو
ریوجین: بله عزیزم دیگه باید عادت کنی راستی قرار بود بیب صدات کنم آره دیگه
یجی: باشه باشه هر چیزی که میخوای صدام کنی صدام کن فقط لیا میگم که اتفاقی افتاده چون اعضا میگفتن که انگار یونگی مریض شده
لیا: قضیه راجع به یونگی نیست جیمینه ولی الان حالش خوبه ولی باید شما دوتا پاشید برید اونجا
ریوجین: بریم اونجا پیش تهیونگ و یونگی و جیمین و جونگ کوک
یجی: بدو بریم
..........
تهیونگ: وای خدایا من از کی تا حالا موهامو سشوار کشیدم که بخواد این بار دومم باشه
جونگکوک: تهیونگ میخوای من کمکت کنم
نشوندمش روی صندلی جلوی میز تحریرم
بعد سشوار رو روشن کردم و با تمام آرامش موهاشو خشک کردم
وای خدا رنگ موهاش قرمزه
خیلی بهش میاددد
اونم با لباس و جین مشکی
تهیونگ:کلاس رفتی؟
جونگکوک:برای چی ؟
تهیونگ:سشوار کشیدن مو
آخه خیلی حرفه ای کار انجام میدادی
سشوار رو خاموش کردم و موهاشو شونه کردم
بطوری که چتری هاش معلوم باشن
جونگکوک:خب شاهزاده کیم تهیونگ کارتون تموم شد
مایل هستید که خودتون رو در آینه ببینید ؟؟
تهیونگ:باعث افتخارمه
اهیون در زد و اومد توی اتاق
اهیون:بچه ها ریوجین و یجی اومدن
راجب جیمین چیکار کنیم
تهیونگ :بزار بیان اصلا ببینم چی میدونن
............
جونگکوک:خب دخترا چی شده اومدید اینجا
ریوجین:حال ...حال جیمین چطوره اصلا چه مشکلی براش پیش اومده بود
تهیونگ:یونگی مریض شده بود ولی الان حالش خوبه
یجی:هوسوک به ما همچیز رو گفته میشه درست و حسابی توضیح بدید چی اتفاق فا...کی. داره میوفته
جونگکوک:یونگی
جیمین بیاید اینا انگار یکم میدونن
ریوجین:باید به همه بگید
یجی: ممکن نیست یکی بین شما تراشه گذاری شده باشه؟؟
جونگکوک: بین ما تنها کسی که نزدیک جیمین بود یونگی بود و الان فکر نمیکنم اون تراشه گذاری شده باشه
یونگی گردنتو نشون بده خواهشمندم
یونگی:بیا اینم گردنم من تراشه گذاری نشدم داداش
جیمین دستش دور گردن یونگی بود و به زور راه میرفت:سلام دخترا
ریوجین:پای خدا چه اتفاقی برات افتاده
یجی:بیا بیا بشین
ماسک اکسیژنش رو بزار روی دهنش
یونگی تو بگو
۳.۲k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.