ازدواج اجباری پارت 12
بودم که اون مرتیکه رو تحریک کنه. ات: تهیونگ.... تهیونگ کجاییی. تهیونگ: ها هیچی بریم. ات: بریم.(برش زمانی به مهمونی)
ات ویو: از ماشین پیاده شدیم یه نفر تا کمر جلومون خم شد و گفت بفرمایین اقای سون هان منتظرتون هستن(سون هان همون یارو مرتیکه هست میدونم اسمش مسخرست) تهیونگ: بله خیلی ممنون، ات بیا بریم. ات: بریم. تهیونگ: اونجا از پیشم جم نخوری ها. ات: چشم. تهیونگ: خب اینجا بشین جایی هم نرو الان میام. ات: باشه فقط زود بیا. تهیونگ: اوکی. تهیونگ ویو: رفتم پیش اون مرتیکه. تهیونگ: سلام اقای سون هان. سون هان: به به اقای کیم تهیونگ از این ورا. تهیونگ: برای گفتمان نیومده اومدم پولمو بگیرم. سون هان: اها دختره رو اوردی. تهیونگ: اره همونی که لباس مشکی تنشه. سون هان: اوی هجب دافیه خوبه اینم پولت برو منم با این خانم کار دارم حالا. تهیونگ: باشه خداحافظ. هان سون: به سلامت. تهیونگ ویو: ای مرتیکه عوضی دختر باز، بدون اینکه ات بفهمه رفتم از مهمونی بیرون و زنگ زدم به بادیگاردام که اماده حمله باشن، نمیتونم ات رو ول کنم.(مهمونی تموم شد ) ات ویو: مهمونا رفتن تهیونگ هنوز نیومده بود منم
ات ویو: از ماشین پیاده شدیم یه نفر تا کمر جلومون خم شد و گفت بفرمایین اقای سون هان منتظرتون هستن(سون هان همون یارو مرتیکه هست میدونم اسمش مسخرست) تهیونگ: بله خیلی ممنون، ات بیا بریم. ات: بریم. تهیونگ: اونجا از پیشم جم نخوری ها. ات: چشم. تهیونگ: خب اینجا بشین جایی هم نرو الان میام. ات: باشه فقط زود بیا. تهیونگ: اوکی. تهیونگ ویو: رفتم پیش اون مرتیکه. تهیونگ: سلام اقای سون هان. سون هان: به به اقای کیم تهیونگ از این ورا. تهیونگ: برای گفتمان نیومده اومدم پولمو بگیرم. سون هان: اها دختره رو اوردی. تهیونگ: اره همونی که لباس مشکی تنشه. سون هان: اوی هجب دافیه خوبه اینم پولت برو منم با این خانم کار دارم حالا. تهیونگ: باشه خداحافظ. هان سون: به سلامت. تهیونگ ویو: ای مرتیکه عوضی دختر باز، بدون اینکه ات بفهمه رفتم از مهمونی بیرون و زنگ زدم به بادیگاردام که اماده حمله باشن، نمیتونم ات رو ول کنم.(مهمونی تموم شد ) ات ویو: مهمونا رفتن تهیونگ هنوز نیومده بود منم
۲۴.۷k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.