پارت۲۶
پارت۲۶
ارامشی برای حس تو
ویو جونگ کوک
...بعد چند دیقه یهو ا.ت ازم جدا شد
+ چرا اینجور کردی؟(تعجب)
ـ ( از بغلش اومدم پایین و رو صورتش خم شدم ل/بشو کوتاه بو/سیدم که کشیدم دوباره تو بغلشو ع/میق ل/بامو بوسید .....منم بعد چند لحظه باهاش همراهی کردم که صدای مامان جونگ کوک اومد که صدامون میکرد سریع و بدون تردید خواستم ازش جداشم ولی اون اجازه ی جدا شدن بهم نمیداد و محکم نگهم داشته بود.....سعی کردم ازش فاصله بگیرم ولی نمیزاشت... مامان جونگ کوک صداش واضح و واضحتر میشد تا اینکه رسید بهمونو گفت
» اهم اهم(کمی خنده)
-(بلاخره جونگ کوک ازم جدا شد و سریع و فوری از رو پا/هاش اومدم پایی/ن و از خجالت سرمو انداختم پایی/ن)
+(ا.ت با تموم خجالتش از رو پاهام بلند شد و ایستاد منم بلند شدم و کنارش ایستادم و با خنده و کمی خجالت گفتم) مامان کاری با ما داشتی؟اونم الان؟
»(خنده) ببخشید مزاحم کارتون شدم ولی الان ساعت نزدیک ۳ ظهره بهتره ا.ت بره چمدونشو ببنده و بیاد اینجا استراحت کنه که فردا حرکت کنه سمت بوسان ...
+باشه(دسته ا.ت رو میخواستم بگیرم که مامانم اومد دسته ا.ت رو گرفت و کشید سمت خودشو گفت)
» عروسه قشنگه منو اذیت نکن جونگ کوک (دستشو محکم گرفتم) دخترم بیا بریم تو پیش این پسر امنیت نداری(کمی خنده)
+عه مامان اون زنمهااا هرکاری بخوام میتونم باهاش بکنم(کمی خنده)
»عروسه منم )هست .....تازه هنوز ازدواج رسمی نکردید(کمی خنده)
ـ (منو ممان جونگ کوک میخواستیم بریم که...
حمایتتتتتت
پارت بعدو شب میزارمممممم پس حمایت کنید تا زودتر بزارم لاوامممم
ارامشی برای حس تو
ویو جونگ کوک
...بعد چند دیقه یهو ا.ت ازم جدا شد
+ چرا اینجور کردی؟(تعجب)
ـ ( از بغلش اومدم پایین و رو صورتش خم شدم ل/بشو کوتاه بو/سیدم که کشیدم دوباره تو بغلشو ع/میق ل/بامو بوسید .....منم بعد چند لحظه باهاش همراهی کردم که صدای مامان جونگ کوک اومد که صدامون میکرد سریع و بدون تردید خواستم ازش جداشم ولی اون اجازه ی جدا شدن بهم نمیداد و محکم نگهم داشته بود.....سعی کردم ازش فاصله بگیرم ولی نمیزاشت... مامان جونگ کوک صداش واضح و واضحتر میشد تا اینکه رسید بهمونو گفت
» اهم اهم(کمی خنده)
-(بلاخره جونگ کوک ازم جدا شد و سریع و فوری از رو پا/هاش اومدم پایی/ن و از خجالت سرمو انداختم پایی/ن)
+(ا.ت با تموم خجالتش از رو پاهام بلند شد و ایستاد منم بلند شدم و کنارش ایستادم و با خنده و کمی خجالت گفتم) مامان کاری با ما داشتی؟اونم الان؟
»(خنده) ببخشید مزاحم کارتون شدم ولی الان ساعت نزدیک ۳ ظهره بهتره ا.ت بره چمدونشو ببنده و بیاد اینجا استراحت کنه که فردا حرکت کنه سمت بوسان ...
+باشه(دسته ا.ت رو میخواستم بگیرم که مامانم اومد دسته ا.ت رو گرفت و کشید سمت خودشو گفت)
» عروسه قشنگه منو اذیت نکن جونگ کوک (دستشو محکم گرفتم) دخترم بیا بریم تو پیش این پسر امنیت نداری(کمی خنده)
+عه مامان اون زنمهااا هرکاری بخوام میتونم باهاش بکنم(کمی خنده)
»عروسه منم )هست .....تازه هنوز ازدواج رسمی نکردید(کمی خنده)
ـ (منو ممان جونگ کوک میخواستیم بریم که...
حمایتتتتتت
پارت بعدو شب میزارمممممم پس حمایت کنید تا زودتر بزارم لاوامممم
۲.۶k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.