پارت 15
تهیونگ ویو
همین که بهش حمله کردم دیدم روی زمینم اونقدر سریع بود که اصلا نفهمیدم چی شد
جیا تهیونگا حالت خوبه
ا آره خوبم ولی ولی چطور ممکنه
جیا تهیونگ ایملدا 4 سال رفته تکواندو و مقام کشوری داره اون رو نمیتونی شکست بدی
نه اون طوری نمیزاره که من و تو با هم باشیم حداقل باید تلاشم رو بکنم برو کنار
کوک چطور ممکنه تهیونگ تا حالا شکست نمیخورد حداقل از من با حرف های جیا چشام گرد شد یعنی اینقدر قویه
تهیونگ دوباره روبهروی ایملدا وایستاد حدودا ده بار بازی کردن ولی تهیونگ میباخت فقط میباخت ولی بدون اینکه وایسته ادامه میداد
ایملدا شجاعت تهیونگ رو تحسین کرد ولی دوست داشت ببینه چقدر میتونه وایسته برای بار آخر داشتن بازی میکردن اینبار ایملدا حمله کرد ولی تهیونگ از خودش دفاع کرد و ایملدا رو خوابوند آخرش هم برد به قدری خسته بود که نمیتونست بلند بشه ایملدا تعجب کرد ولی از اینکه اون رو باخت خوشحال بود اون بدون اینکه خسته بشه به مبارزه ادامه میداد یعنی واقعا جیا رو دوست داشت که حاضر بود براش صدمه هم ببینه ایملدا سر جاش وایستاد تهیونگ دوید و جیا رو بغلم کرد جیا از خوشحالی اشک میریخت بردم بردم جیا دیدی الان الان میتونیم باهم باشیم
آره تهیونگ تو بردی ممنونم ممنون هق 😭 😭 هقهق 😭 😭
عزیزم گریه نکن
ایملدا بازی خوبی بود دستش رو دراز کرد
آره همینطور بود با نفس نفس
جیمین هی میگم ایملدا میشه به منم یاد بدی چطوری برنده بشم
جیهوپ درسته دفاع شخصی مهمه تو خیلی خوب بودی تا حالا کسی تهیونگ رو شکست نداده بود
جیا تا حالا ایملدا هم شکست نخورده بود
ایملدا اینا رو ول کنید بریم شام بخوریم من گرسنمه
جین آره منم همینطور
جیهوپ تو که همیشه گرسنه ای
جین نخیرم نیستم
جیهوپ هستی
جین نیستم
و...... دعواشون تا میز شام ادامه داشت
ایملدا ویو
رفتم دوش بگیرم چون خیس عرق بودم رفتم حموم ده دقیقه بعد حوله ام رو پوشیدم اومدم بیرون که......
کوک ویو باید با ایملدا در مورد اون موضوع بحث میکردم از جیا پرسیدم که کجاست گفت رفته اتاقش رفتم در رو زدم ولی جواب نداد رفتم داخل که در حموم باز شد ایملدا با یه حوله که فقط قسمتی از بدنش رو میپوشوند اومد بیرون اوفففف با دیدن این بدن کی تحریک نمیشه که هنوز متوجه حضورم نشد داشت موهاش رو خشک میکرد رفتم نزدیکتر و از پشت بغلش کردم که سرجاش خشک شد
اوم به نظرت اگه یه پسری مثل من تو رو با حوله توی اتاق شب تنها اینجا میدید چیکار میکرد هوم 😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈
ایملدا جون جونگ کو کوک....
چرا میلرزی نترس کاریت ندارم ولی من گرسنمه
ایملدا خوب برو پایین تا منم بیام شام بخوریم
ولی شام من اینجاست
منظورت..... نتونستم جوابش رو بدم لباش رو لبام بود بازم همون حس لعنتی
همین که بهش حمله کردم دیدم روی زمینم اونقدر سریع بود که اصلا نفهمیدم چی شد
جیا تهیونگا حالت خوبه
ا آره خوبم ولی ولی چطور ممکنه
جیا تهیونگ ایملدا 4 سال رفته تکواندو و مقام کشوری داره اون رو نمیتونی شکست بدی
نه اون طوری نمیزاره که من و تو با هم باشیم حداقل باید تلاشم رو بکنم برو کنار
کوک چطور ممکنه تهیونگ تا حالا شکست نمیخورد حداقل از من با حرف های جیا چشام گرد شد یعنی اینقدر قویه
تهیونگ دوباره روبهروی ایملدا وایستاد حدودا ده بار بازی کردن ولی تهیونگ میباخت فقط میباخت ولی بدون اینکه وایسته ادامه میداد
ایملدا شجاعت تهیونگ رو تحسین کرد ولی دوست داشت ببینه چقدر میتونه وایسته برای بار آخر داشتن بازی میکردن اینبار ایملدا حمله کرد ولی تهیونگ از خودش دفاع کرد و ایملدا رو خوابوند آخرش هم برد به قدری خسته بود که نمیتونست بلند بشه ایملدا تعجب کرد ولی از اینکه اون رو باخت خوشحال بود اون بدون اینکه خسته بشه به مبارزه ادامه میداد یعنی واقعا جیا رو دوست داشت که حاضر بود براش صدمه هم ببینه ایملدا سر جاش وایستاد تهیونگ دوید و جیا رو بغلم کرد جیا از خوشحالی اشک میریخت بردم بردم جیا دیدی الان الان میتونیم باهم باشیم
آره تهیونگ تو بردی ممنونم ممنون هق 😭 😭 هقهق 😭 😭
عزیزم گریه نکن
ایملدا بازی خوبی بود دستش رو دراز کرد
آره همینطور بود با نفس نفس
جیمین هی میگم ایملدا میشه به منم یاد بدی چطوری برنده بشم
جیهوپ درسته دفاع شخصی مهمه تو خیلی خوب بودی تا حالا کسی تهیونگ رو شکست نداده بود
جیا تا حالا ایملدا هم شکست نخورده بود
ایملدا اینا رو ول کنید بریم شام بخوریم من گرسنمه
جین آره منم همینطور
جیهوپ تو که همیشه گرسنه ای
جین نخیرم نیستم
جیهوپ هستی
جین نیستم
و...... دعواشون تا میز شام ادامه داشت
ایملدا ویو
رفتم دوش بگیرم چون خیس عرق بودم رفتم حموم ده دقیقه بعد حوله ام رو پوشیدم اومدم بیرون که......
کوک ویو باید با ایملدا در مورد اون موضوع بحث میکردم از جیا پرسیدم که کجاست گفت رفته اتاقش رفتم در رو زدم ولی جواب نداد رفتم داخل که در حموم باز شد ایملدا با یه حوله که فقط قسمتی از بدنش رو میپوشوند اومد بیرون اوفففف با دیدن این بدن کی تحریک نمیشه که هنوز متوجه حضورم نشد داشت موهاش رو خشک میکرد رفتم نزدیکتر و از پشت بغلش کردم که سرجاش خشک شد
اوم به نظرت اگه یه پسری مثل من تو رو با حوله توی اتاق شب تنها اینجا میدید چیکار میکرد هوم 😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈
ایملدا جون جونگ کو کوک....
چرا میلرزی نترس کاریت ندارم ولی من گرسنمه
ایملدا خوب برو پایین تا منم بیام شام بخوریم
ولی شام من اینجاست
منظورت..... نتونستم جوابش رو بدم لباش رو لبام بود بازم همون حس لعنتی
۶۲.۹k
۳۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.