فیک کوکpt10
سلام همونطور که قول دادم اینم پارت جدید*^*
حمایت فراموش نشه3>
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
"گشادا تا کمک نکنین کسی نمیتونه بخوابه
*ای بر پدرت...
(بعد تمیزکاری)
"حالا برین بخوابین مرغ عشقا( ✧≖ ͜ʖ≖)
+چرا انقد علاقه داری مارو مرغ عشق صدا کنی؟ برو خداتو شکر کن سینگلی وگرنه ...
*شب بخیر یونا!
+دارم حرف می...
*شببب بخیییررر یوناااا!
+ خو بزا...
*شبببب بخیررررررر
"(یونا اون گوشه: جر خوردن😂)
+کوک دارم ...
*شب بخیر دیگه!
+بیشور(خودتی؛-؛)
"میتونین برین به خدا راضی نیستم سر من دعوا کنین(خندیدن)
+گگگگگ
*پس جدی شب بخیر؟
+آره آره آره شب بخیر!
*شب بخیر!(لبخند دندون نما)(کوکی عزیزم چه علاقه ای به کلمه شب بخیر داری؟🤣)
( فردا صبح،ساعت ۶😂)(راوی ویو:)
۶ صبح ، وقتی پرنده ها اون بیرون آواز میخوندن و جیک جیک میکردن ، جونگ کوک از خواب بیدار شد و به طرز عجیبی کرمش فعال بود ! بنابراین یه بالشت گرفت و محکم زد تو صورت ا.ت که دخترک بیچاره با ترس بیدار شد و از تخت افتاد پایینD:
+ببینم کله سحر مرض داری؟
* بیدار شو ببینم ملت ۵ صبح میرن سرکار خانم برا من ۱۱ظهر بیدار میشه افتخارم میکنه
+ملتی که ۵ صبح میرن سرکار شاغلن مث من راحت نیستن که بخوان تو خونه بشینن و با یونا پشت سر جدوآبادشون غیبت کنن !
*منم ....صب کن یعنی از صبح تا ظهر غیبت میکنین؟ کار دیگه ای هم بلدین؟
+والا غذا درست میکنیم ، خونه رو تمیز میکنیم این همه کار
*خیلی خسته شدین واقعا باید بگم یکی بیاد ماساژتون بده
+آره واقعا من اتفاقا کمرم درد میکنه
* گشاد پرو
+خودتی
*الان بیدار میشی دست صورت میشوری و با من میای پایین ورزش میکنی!
+ول کن تروخدا تازه اول صبحهههه
*حرف نباشه من دوس دارم زنم فعال باشه
+خدارو شکر من زنت نیستم(احیانا چصخلی یا خودتو زدی به چصخلی=-=؟)
*گگگگگگ تو گفتی و منم باور کردم حتی یونا هم میدونه تو زنمی بعد تو خودتو میزنی ب اون راه؟
+من قصد ازدواج ندارم.
*بیا برو گمشو(چشم غره)
"آیی تروخدا خفه شین چقد چرت و پرت میگیننننن(داد)
ا.ت و کوک به هم نگاه کردن و بعد زدن زیر خنده
+از بس که چرت و پرت میگی ببین دختره بیچاره رو بیدار میکنی!
*تقصیر توعه ک قبول نمیکنی زنمی( خنده )
بالاخره بعد یه بحث بدردنخور و طولانی هردو بلند شدن ، ا.ت رفت اتاق یونا و یونا هم مجبور شد بیدار شه و بعد هر ۳تا رفتن طبقه پایین ، یونا رفت صبحانه حاضر کنه و کوک دست ا.ت رو گرفت و اونو برد سمت یه اتاق و وقتی درشو باز کرد با یه باشگاه روبرو شدن و ا.ت با تعجب به اطراف نگاه میکرد
*خوشت اومد؟(لبخند دندون نما )
+میگم این سیکس پکا الکی در نمیان نگو آقا تو خونش باشگاه داره
*ما اینیم دیگه!
+حالا چرا منو آوردی اینجا؟
*گفتم که میخوام ورزش کنی
+ول کن تروخدااا من بدم میاددد همینجوری بدنم خوش فرمه دیگه ورزش کیلو چنده🗿
*نه دیگه چیشد چیشد؟رو حرف من حرف نداریم:>
*همین الان ۵۰ تا دراز نشست برو
+۵۰تا؟ چخبرهههههه
*میکنمش ۱۰۰تا!میدونی که الان مربیت منم!حالاهم شروع میشه برو ۳،۲،۱.....
حمایت فراموش نشه3>
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
"گشادا تا کمک نکنین کسی نمیتونه بخوابه
*ای بر پدرت...
(بعد تمیزکاری)
"حالا برین بخوابین مرغ عشقا( ✧≖ ͜ʖ≖)
+چرا انقد علاقه داری مارو مرغ عشق صدا کنی؟ برو خداتو شکر کن سینگلی وگرنه ...
*شب بخیر یونا!
+دارم حرف می...
*شببب بخیییررر یوناااا!
+ خو بزا...
*شبببب بخیررررررر
"(یونا اون گوشه: جر خوردن😂)
+کوک دارم ...
*شب بخیر دیگه!
+بیشور(خودتی؛-؛)
"میتونین برین به خدا راضی نیستم سر من دعوا کنین(خندیدن)
+گگگگگ
*پس جدی شب بخیر؟
+آره آره آره شب بخیر!
*شب بخیر!(لبخند دندون نما)(کوکی عزیزم چه علاقه ای به کلمه شب بخیر داری؟🤣)
( فردا صبح،ساعت ۶😂)(راوی ویو:)
۶ صبح ، وقتی پرنده ها اون بیرون آواز میخوندن و جیک جیک میکردن ، جونگ کوک از خواب بیدار شد و به طرز عجیبی کرمش فعال بود ! بنابراین یه بالشت گرفت و محکم زد تو صورت ا.ت که دخترک بیچاره با ترس بیدار شد و از تخت افتاد پایینD:
+ببینم کله سحر مرض داری؟
* بیدار شو ببینم ملت ۵ صبح میرن سرکار خانم برا من ۱۱ظهر بیدار میشه افتخارم میکنه
+ملتی که ۵ صبح میرن سرکار شاغلن مث من راحت نیستن که بخوان تو خونه بشینن و با یونا پشت سر جدوآبادشون غیبت کنن !
*منم ....صب کن یعنی از صبح تا ظهر غیبت میکنین؟ کار دیگه ای هم بلدین؟
+والا غذا درست میکنیم ، خونه رو تمیز میکنیم این همه کار
*خیلی خسته شدین واقعا باید بگم یکی بیاد ماساژتون بده
+آره واقعا من اتفاقا کمرم درد میکنه
* گشاد پرو
+خودتی
*الان بیدار میشی دست صورت میشوری و با من میای پایین ورزش میکنی!
+ول کن تروخدا تازه اول صبحهههه
*حرف نباشه من دوس دارم زنم فعال باشه
+خدارو شکر من زنت نیستم(احیانا چصخلی یا خودتو زدی به چصخلی=-=؟)
*گگگگگگ تو گفتی و منم باور کردم حتی یونا هم میدونه تو زنمی بعد تو خودتو میزنی ب اون راه؟
+من قصد ازدواج ندارم.
*بیا برو گمشو(چشم غره)
"آیی تروخدا خفه شین چقد چرت و پرت میگیننننن(داد)
ا.ت و کوک به هم نگاه کردن و بعد زدن زیر خنده
+از بس که چرت و پرت میگی ببین دختره بیچاره رو بیدار میکنی!
*تقصیر توعه ک قبول نمیکنی زنمی( خنده )
بالاخره بعد یه بحث بدردنخور و طولانی هردو بلند شدن ، ا.ت رفت اتاق یونا و یونا هم مجبور شد بیدار شه و بعد هر ۳تا رفتن طبقه پایین ، یونا رفت صبحانه حاضر کنه و کوک دست ا.ت رو گرفت و اونو برد سمت یه اتاق و وقتی درشو باز کرد با یه باشگاه روبرو شدن و ا.ت با تعجب به اطراف نگاه میکرد
*خوشت اومد؟(لبخند دندون نما )
+میگم این سیکس پکا الکی در نمیان نگو آقا تو خونش باشگاه داره
*ما اینیم دیگه!
+حالا چرا منو آوردی اینجا؟
*گفتم که میخوام ورزش کنی
+ول کن تروخدااا من بدم میاددد همینجوری بدنم خوش فرمه دیگه ورزش کیلو چنده🗿
*نه دیگه چیشد چیشد؟رو حرف من حرف نداریم:>
*همین الان ۵۰ تا دراز نشست برو
+۵۰تا؟ چخبرهههههه
*میکنمش ۱۰۰تا!میدونی که الان مربیت منم!حالاهم شروع میشه برو ۳،۲،۱.....
۱۱.۴k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.