مافیای خشن من
ᏢᎯᏒᎿ⁸
رفتم سر میز خودم و اروم اروم سویشرتمو پوشیدم و با گوشی رئییس زنگ زدم به مینی
^بله
ا.ت:کجا رفتین اخه اسگلاااااا(داد)
^یاا گوشمم ا.ت تویی؟؟
ا.ت:نه قصاب سرکوچم کجایی
^هرهر الان میایم
ا.ت:باشه خدافظ
^بای
شماره مینی رو از گوشیش پاک کردم و گوشیو دادم بهش و بعدشم رفتم ۳ بطری سوجو گرفتم که نفری یه بطری بخوریم
بعداز چند دقیقه اومدن
ا.ت:عنترااااا
رزان:(خنده)
^چرا ۳ تا بطری گرفتییی
ا.ت:چندتا پس نفری یه دونه دیگه
^اوکی پس
ا.ت:چی گرفتین ؟
^هیچی
ا.ت:دوساعت رفتین چه غلطی کردین
^(خنده)هیچی بابا
ا.ت:(چپ چپ نگاشون میکنه)
بعداز چند دقیقه حرف زدن سوجو ها رو خوردیم و از مستی داشتیم هلاک میشدیم🥲👐
(رزان و ا.ت مستن)
تو حال خودم بود که یه پسره اومد کنارم(ته ته)
ا.ت:واوو چه پسر خوشگلیی
^هوییی(زیرلب)
ا.ت:هووم
^اسگل این رئییستهههه
ا.ت:چی؟رئییس کیه همم
^ببخشید واقعا این اولین بارشه انقدر مست میکنه
_اوکی..
ا.ت:هوووی پسر
_نگاش میکنه))
ا.ت:یاااا چقد تو کراشییی..چندسالتهه
_۲۸
ا.ت:اممم
^ا.تتتتتت..پاشو بریم خونه
_من میبرمش
^ولی..
_بلدم راه خونشو میرسونمش
^او..اوکی
(تهیونگ/ویو)
ا.ت رو براید استایل بغل کردم و گذاشتمش تو ماشینم و رسونمدش خونه و کلیدو از جیبش دراوردم و در رو باز کردم و بردمش اتاق خودش گذاشتمش رو تخت
سوییشرتشو دراوردم و روش پتو گذاشتم
ا.ت:تو کی هستییی
_ بخواب انقدر زر نزن
ات:بیشعور
_عجب
میخواستم برم که دستمو گرفت
ات:میشه پیشم بمونی
_نه
ا.ت:چرا
میترسم
_باشه من پایین میخوابم
ا.ت:بااش...(خوابید)
(ا.ت ویو)
صبح با صدای بلندی بیدار شدم هفف هیچی از دیشب یادم نمیادد اصن من چرا اینجامم...عهه خونه خودمه که
پاشدم رفتم کارای لازممو کردم و موهامو شونه کردم و بالا بستمشون و یه لباس کوتاه پوشیدم(تاپ و شلوارک)
رفتم پایین دیدم یه پسره تو اشپز خونس
ات:جیییییییییییغ
_زهرماارررررر چته
ا.ت:رئییییییس اینجا چیکار میکنیییی
_خودت گفتی بمونم پیشت
ا.ت:......
ا.ت:امروز نمیریم شرکت؟
_نه امشب پارتیه ها
ا.ت:اها
_بیا صبحونتو بخور
ا.ت:مرسی
رفتیم صبحونمونو خوردیم و بعدشم رئییس گفت میره لباس میگیره براخودش و شب میاد دنبالم
شب شد و.....
~~~~~~~~~~~~~~~~♡~~~~~~~~~~~~~~
شرط نداره قلبام
ببخشید دیر شد!:)
رفتم سر میز خودم و اروم اروم سویشرتمو پوشیدم و با گوشی رئییس زنگ زدم به مینی
^بله
ا.ت:کجا رفتین اخه اسگلاااااا(داد)
^یاا گوشمم ا.ت تویی؟؟
ا.ت:نه قصاب سرکوچم کجایی
^هرهر الان میایم
ا.ت:باشه خدافظ
^بای
شماره مینی رو از گوشیش پاک کردم و گوشیو دادم بهش و بعدشم رفتم ۳ بطری سوجو گرفتم که نفری یه بطری بخوریم
بعداز چند دقیقه اومدن
ا.ت:عنترااااا
رزان:(خنده)
^چرا ۳ تا بطری گرفتییی
ا.ت:چندتا پس نفری یه دونه دیگه
^اوکی پس
ا.ت:چی گرفتین ؟
^هیچی
ا.ت:دوساعت رفتین چه غلطی کردین
^(خنده)هیچی بابا
ا.ت:(چپ چپ نگاشون میکنه)
بعداز چند دقیقه حرف زدن سوجو ها رو خوردیم و از مستی داشتیم هلاک میشدیم🥲👐
(رزان و ا.ت مستن)
تو حال خودم بود که یه پسره اومد کنارم(ته ته)
ا.ت:واوو چه پسر خوشگلیی
^هوییی(زیرلب)
ا.ت:هووم
^اسگل این رئییستهههه
ا.ت:چی؟رئییس کیه همم
^ببخشید واقعا این اولین بارشه انقدر مست میکنه
_اوکی..
ا.ت:هوووی پسر
_نگاش میکنه))
ا.ت:یاااا چقد تو کراشییی..چندسالتهه
_۲۸
ا.ت:اممم
^ا.تتتتتت..پاشو بریم خونه
_من میبرمش
^ولی..
_بلدم راه خونشو میرسونمش
^او..اوکی
(تهیونگ/ویو)
ا.ت رو براید استایل بغل کردم و گذاشتمش تو ماشینم و رسونمدش خونه و کلیدو از جیبش دراوردم و در رو باز کردم و بردمش اتاق خودش گذاشتمش رو تخت
سوییشرتشو دراوردم و روش پتو گذاشتم
ا.ت:تو کی هستییی
_ بخواب انقدر زر نزن
ات:بیشعور
_عجب
میخواستم برم که دستمو گرفت
ات:میشه پیشم بمونی
_نه
ا.ت:چرا
میترسم
_باشه من پایین میخوابم
ا.ت:بااش...(خوابید)
(ا.ت ویو)
صبح با صدای بلندی بیدار شدم هفف هیچی از دیشب یادم نمیادد اصن من چرا اینجامم...عهه خونه خودمه که
پاشدم رفتم کارای لازممو کردم و موهامو شونه کردم و بالا بستمشون و یه لباس کوتاه پوشیدم(تاپ و شلوارک)
رفتم پایین دیدم یه پسره تو اشپز خونس
ات:جیییییییییییغ
_زهرماارررررر چته
ا.ت:رئییییییس اینجا چیکار میکنیییی
_خودت گفتی بمونم پیشت
ا.ت:......
ا.ت:امروز نمیریم شرکت؟
_نه امشب پارتیه ها
ا.ت:اها
_بیا صبحونتو بخور
ا.ت:مرسی
رفتیم صبحونمونو خوردیم و بعدشم رئییس گفت میره لباس میگیره براخودش و شب میاد دنبالم
شب شد و.....
~~~~~~~~~~~~~~~~♡~~~~~~~~~~~~~~
شرط نداره قلبام
ببخشید دیر شد!:)
۶.۶k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.