@N.o.v.e.l

@N.o.v.e.l
رمان دختر مغرور

پارت سیزدهم

رفتم توی اتاقم لباسامو عوض کردم توی تخت دراز کشیدم که به گوشیم پیام اومد نگاه کردم دوستم بود

دوستم:ونوس ما الان پارتی هستیم الان برات لوکیشن میفرستم
ونوس:نه من حوصله ندارم
دوستم:دختر شایان اینجاست انقدر مسته که دخترا ازش سو استفاده میکنن

سریع از جام بلند شدم لباس پوشیدم رفتم بیرون
..
رسیدم پارت رفتم داخل شایان داشت مشروب میخورد ۴ تا دختر هم کنار بودن
سریع رفتم پیشش

ونوس:پاشین ببینم از کنار دوست پسرم پاشو بخدا موهاتو میکشم
دختر:این دیگه کیه ای بابا روانی
ونوس:شایان حالت خوبه پاشو

بلندش کردم به کمک دوستام بردمش توی ماشین گذاشتمش
سوار ماشین شدم و بردمش خونش
بلاخره رسیدیم بلندش کردم از راه پله ها بردمش کمرم شکست

ونوس:رمزش چنده
شایان:نمیدونم
ونوس:یعنی چی نمیدونم رمز خونشو آدم نمیدونه
شایان:اهاا رمزش ۱۰۲۸
ونوس:اشتباهه بیا خودت باز کن

در خونه رو باز کرد رفت داخل بردمش انداختمش روی تخت وای کمرم شکست
داشتم میرفتم که از پشت بغلم کرد

شایان:نرو بمون پیشم
ونوس:ولم کن شایان میخوام برم ولم کن
شایان:من ولت نمیکنم خیلی دوست دارم ونوس
ونوس:تو گه گفتی دوسم نداری چیشد
شایان:نه ولی تو نذاشتی حرفم تموم بشه سریع از پیشم رفتی عاشقتم ونوس نمیدونم از کی این اتفاق افتاد خودمم نفهمیدم ولی یهو فهمیدم که دوست دارم بهت حس دارم

ل.بامو ب.وسید منم ب.سیدمش شایان لباسشو در آو.رد منو ه.ول داد روی تخت