فیک تقاص پارت ۱۹
نامجون گفت اینو دیگه ما نمی تونیم بفهمیم .. حالا جدا از اینا ا/ت واقعا از نظر سلامتی افتضاحه !
گفتم چرا مگه چی فهمیدی ازش ؟
نامجون گفت کم خونی شدید داره ، کمبود اهن داره ، ویتامین های بدنش کمه ، پروتئین و D3 برنش کمه حتی قند خون و چربی های مضرش هم کمه وزنش هم خیلی کمه
گفتم یه بار غذا خوردنش و دیدم فهمیدم اهل غذا خوردن نیس
نامجون گفت منم دیدم .... واقعا نمیفهمم چطوری میتونی گرسنه بمونه !
من فکرم درگیر رابطه ی جیمین و ا/ت بود و اینا فعلا برام مهم نبود
گفتم اینا رو بیخیال چطوری میشه فهمید جیمین و ا/ت واقعا با هم خواهر برادرن ؟
نامجون گفت واقعا نظری در این مورد ندارم فقط یه سوال دارم اونم اینه که به بابات میگی یا نه ؟
اصلا قصد نداشتم همچین چیزی رو بهش بگم ... جیمین بهترین رفیق منم بود دقیقا مثل تهیونگ بود از مردنش یا بهتره بگم از کشته شدنش ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم و کسی که اونو کشت بابام بود همیشه از بابام و کاراش متنفر بودم از این باند مافیایی و خلافکاری متنفر بودم چطور میخوای بهش بگم ؟ ...... بهش نمیگم و انتقام تمام کاراش و میگیرم !
سرم و به علامت منفی تکون دادم و گفتم نه اصلا ... اون جیمین و کشته قرار نیس باهاش تو کشتن مهمترین ادمای زندگیم همکاری بکنم شاید جیمین در مورد این کارش به من نگفته بود ولی من بازم از کارش راضی بودم اون هر کاری که میکرد به نفع من بود
نامجون گفت پس جدی جدی میخوای این باند و از بین ببری ؟
گفتم اره بودنش هیچ سودی نداره !
ا/ت ویو
........ فردا صبح
+ خانم ... بیدارشید ! باید واسه مراسم آماده بشید ....... خانم ؟
با صدای یکی از خدمتکارا که نمی تونستم تشخیص بدم کیه چشمام و باز کردم و با خستگی به صورت دختره نگا کردم
دختره تعظیم کوتاهی کرد و گفت ببخشید خانم میدونم خسته اید و حالتون چندان خوب نیست ولی باید واسه مراسم امشب اماده بشید کلی کار داریم
با یاداوری دیشب حالم خیلی گرفته شد
نشستم رو تخت و گفتم باشه تو برو من یه دوش میگیرم میام
دختره گفت اااام ببخشید خانم ، دکتر کیم گفتن که خیلی جای پانسمان هاتون رو زیر اب نگه ندارید چون عفونت میکنه پس لطفا دوش تون رو خیلی سریع انجام بدید
گفتم باش مرسی که گفتی
میخواستم برم سمت حموم که دوباره دختره گفت و اینکه اقا منتظرن با شما صبحانه بخورن
گفتم اقا !
دختره گفت بله .. جناب جونگ کوک .... توی الاچیق منتظرتون هستن _ جناب هیونگ شیک هم ساعت ۴ عصر از فرودگاه میرسن عمارت گفتن که همه چی باید تو اون موقع اماده باشه
فقط سرم و به علامت تایید تکون دادم و رفتم سمت حموم
پانسمان های دستم و باز کردم لباسام و دراوردم و رفتم زیر دوش اب گرم
تو کمتر از ۱۵ دقیقه موهای بلندم که تا زیر باسنم بود رو شستم و یه دوش اساسی گرفتم که خیلی سبکم کرد ولی در عوض خسته شدم
از حموم اومدم بیرون یه هودی اورسایز آبی با شلوار تنگ مشکی پوشیدم و موهام و خشک و شونه کردم و از اتاق خارج شدم
از عمارت خارج شدم و رفتم سمت الاچیق
گفتم چرا مگه چی فهمیدی ازش ؟
نامجون گفت کم خونی شدید داره ، کمبود اهن داره ، ویتامین های بدنش کمه ، پروتئین و D3 برنش کمه حتی قند خون و چربی های مضرش هم کمه وزنش هم خیلی کمه
گفتم یه بار غذا خوردنش و دیدم فهمیدم اهل غذا خوردن نیس
نامجون گفت منم دیدم .... واقعا نمیفهمم چطوری میتونی گرسنه بمونه !
من فکرم درگیر رابطه ی جیمین و ا/ت بود و اینا فعلا برام مهم نبود
گفتم اینا رو بیخیال چطوری میشه فهمید جیمین و ا/ت واقعا با هم خواهر برادرن ؟
نامجون گفت واقعا نظری در این مورد ندارم فقط یه سوال دارم اونم اینه که به بابات میگی یا نه ؟
اصلا قصد نداشتم همچین چیزی رو بهش بگم ... جیمین بهترین رفیق منم بود دقیقا مثل تهیونگ بود از مردنش یا بهتره بگم از کشته شدنش ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم و کسی که اونو کشت بابام بود همیشه از بابام و کاراش متنفر بودم از این باند مافیایی و خلافکاری متنفر بودم چطور میخوای بهش بگم ؟ ...... بهش نمیگم و انتقام تمام کاراش و میگیرم !
سرم و به علامت منفی تکون دادم و گفتم نه اصلا ... اون جیمین و کشته قرار نیس باهاش تو کشتن مهمترین ادمای زندگیم همکاری بکنم شاید جیمین در مورد این کارش به من نگفته بود ولی من بازم از کارش راضی بودم اون هر کاری که میکرد به نفع من بود
نامجون گفت پس جدی جدی میخوای این باند و از بین ببری ؟
گفتم اره بودنش هیچ سودی نداره !
ا/ت ویو
........ فردا صبح
+ خانم ... بیدارشید ! باید واسه مراسم آماده بشید ....... خانم ؟
با صدای یکی از خدمتکارا که نمی تونستم تشخیص بدم کیه چشمام و باز کردم و با خستگی به صورت دختره نگا کردم
دختره تعظیم کوتاهی کرد و گفت ببخشید خانم میدونم خسته اید و حالتون چندان خوب نیست ولی باید واسه مراسم امشب اماده بشید کلی کار داریم
با یاداوری دیشب حالم خیلی گرفته شد
نشستم رو تخت و گفتم باشه تو برو من یه دوش میگیرم میام
دختره گفت اااام ببخشید خانم ، دکتر کیم گفتن که خیلی جای پانسمان هاتون رو زیر اب نگه ندارید چون عفونت میکنه پس لطفا دوش تون رو خیلی سریع انجام بدید
گفتم باش مرسی که گفتی
میخواستم برم سمت حموم که دوباره دختره گفت و اینکه اقا منتظرن با شما صبحانه بخورن
گفتم اقا !
دختره گفت بله .. جناب جونگ کوک .... توی الاچیق منتظرتون هستن _ جناب هیونگ شیک هم ساعت ۴ عصر از فرودگاه میرسن عمارت گفتن که همه چی باید تو اون موقع اماده باشه
فقط سرم و به علامت تایید تکون دادم و رفتم سمت حموم
پانسمان های دستم و باز کردم لباسام و دراوردم و رفتم زیر دوش اب گرم
تو کمتر از ۱۵ دقیقه موهای بلندم که تا زیر باسنم بود رو شستم و یه دوش اساسی گرفتم که خیلی سبکم کرد ولی در عوض خسته شدم
از حموم اومدم بیرون یه هودی اورسایز آبی با شلوار تنگ مشکی پوشیدم و موهام و خشک و شونه کردم و از اتاق خارج شدم
از عمارت خارج شدم و رفتم سمت الاچیق
۴۷.۱k
۰۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.