bitter and sweet
bitter and sweet
part9
ات:آجوما کارای من رو بهم بگید
آجوما:ات جان توکه نمیتونی کار کنی
ات : آجوما خودت میدونی اگه کار نکنم بیشتر کتکم میزنه
آجوما: خودم یکاریش میکنم بیا ببرمت تو اتاق روتختت
ات:خیلی ممنون آجوما
آجوما:خواهش میکنم عزیزم
آجوما زیر بغل ات رو گرفت و برد خوابوندش رو تختش بعدم یه پارچ آب با یه لیوان گذاشت کنار تختش
ات:خیلی ممنون
اجوما:خواهش میکنم حالاهم بگیر استراحت کن تا زپدتزچر حالت خوب بشه
ات:چشم
آجومارفت بیرون بعدم رفت تو آشپز خونه داشت کارای خوش رو میکرد تا بعد بره سراغ کارای است همون ظرف شستن و غذا پختن
تهیونگ ویو
داشتم تو سالن راه میرفتم که دیدم فقط آجوما تو آشپز خونه ست اون دختره ات نبود خیلی عصبانی شدم که چرا نیومده وظایفش رو انجام بده درسته شکنجش دادم ولی دلیل نمیشه نیاد برای وظایفش با عصبانیت رفتم تو آشپز خونه
تهیونگ:آجوما اون دختر خدمتکاره کجاست (داد)
آجوما :پسرم اون بدنش کبود و زخم بود نمیتونست حتی بدنش رو تموم بده برای همین بردمش روی تختش خوابوندمش خودم همه وظایفش رو انجام میدم(ترس)
تهیونگ :نه نمیشه خودش باید بیاد وظایفش رو انجام بده دلیل نمیشه چون شکنجش دادم نیاد
و تهیونگ رفت سراغ ات
ات ویو توی خواب ناز بودم که یهو یکی زد توی دهنم چشمام زود باز کردم دیدم تهیونکه عوضی (گه نخور خودتی)
تهیونگ :هوی آشغال چرا نرفتی وظایفت رو انجام بدید
ات:ببخ.شید ار.باب
تهیونگ ات دست ات رو گرفت کشید تا آشپز خونه
ات:اینقد دستمو محکم گرفته بود که دستم داشت از بدنم جدا میشد
تهیونگ ات رو پرت کرد تو آشپز خونه توری که سرش خورد به لبه ی تیز کابینت و خونریزی کرد
تهیونگ:آجوما بیشتر کارارو بده به این دختره هرزه. و رفت
ات:وقتی درام کرد کل درد و سوزش بدنمو فرا گرفت همون موقع سرم خورد توی یه تیزی و از سرم داشت خون میومد
آت:از درد و سوزش و خونریزی نمیتونستم گریه کنم یا حرف بزنم
آجوما:ات(گریه )
که یهو.........
امیدوارم خوشتون اومده باشه💜
part9
ات:آجوما کارای من رو بهم بگید
آجوما:ات جان توکه نمیتونی کار کنی
ات : آجوما خودت میدونی اگه کار نکنم بیشتر کتکم میزنه
آجوما: خودم یکاریش میکنم بیا ببرمت تو اتاق روتختت
ات:خیلی ممنون آجوما
آجوما:خواهش میکنم عزیزم
آجوما زیر بغل ات رو گرفت و برد خوابوندش رو تختش بعدم یه پارچ آب با یه لیوان گذاشت کنار تختش
ات:خیلی ممنون
اجوما:خواهش میکنم حالاهم بگیر استراحت کن تا زپدتزچر حالت خوب بشه
ات:چشم
آجومارفت بیرون بعدم رفت تو آشپز خونه داشت کارای خوش رو میکرد تا بعد بره سراغ کارای است همون ظرف شستن و غذا پختن
تهیونگ ویو
داشتم تو سالن راه میرفتم که دیدم فقط آجوما تو آشپز خونه ست اون دختره ات نبود خیلی عصبانی شدم که چرا نیومده وظایفش رو انجام بده درسته شکنجش دادم ولی دلیل نمیشه نیاد برای وظایفش با عصبانیت رفتم تو آشپز خونه
تهیونگ:آجوما اون دختر خدمتکاره کجاست (داد)
آجوما :پسرم اون بدنش کبود و زخم بود نمیتونست حتی بدنش رو تموم بده برای همین بردمش روی تختش خوابوندمش خودم همه وظایفش رو انجام میدم(ترس)
تهیونگ :نه نمیشه خودش باید بیاد وظایفش رو انجام بده دلیل نمیشه چون شکنجش دادم نیاد
و تهیونگ رفت سراغ ات
ات ویو توی خواب ناز بودم که یهو یکی زد توی دهنم چشمام زود باز کردم دیدم تهیونکه عوضی (گه نخور خودتی)
تهیونگ :هوی آشغال چرا نرفتی وظایفت رو انجام بدید
ات:ببخ.شید ار.باب
تهیونگ ات دست ات رو گرفت کشید تا آشپز خونه
ات:اینقد دستمو محکم گرفته بود که دستم داشت از بدنم جدا میشد
تهیونگ ات رو پرت کرد تو آشپز خونه توری که سرش خورد به لبه ی تیز کابینت و خونریزی کرد
تهیونگ:آجوما بیشتر کارارو بده به این دختره هرزه. و رفت
ات:وقتی درام کرد کل درد و سوزش بدنمو فرا گرفت همون موقع سرم خورد توی یه تیزی و از سرم داشت خون میومد
آت:از درد و سوزش و خونریزی نمیتونستم گریه کنم یا حرف بزنم
آجوما:ات(گریه )
که یهو.........
امیدوارم خوشتون اومده باشه💜
۳.۶k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.