عشق در یک نگاه❤🍷
عشق در یک نگاه❤🍷
پارت 12
شعار:.... ننت اگه اصکی بری❤🍷
لیزگه_مجبورم کرد...
مثل هیتلر بالا سرم وایستاده بود که من اون نامه مسخره رو برات بنویسم.
ییعیت_ولی...
_ولی نداره ییعیت الان من برا کسی نیستم ولی تو صاحب داری
_من صاحب دارم... صاحبم تویی.
_عایشه هست من نیستم
ییعیت روی تخت بغل لیزگه نشست و صورتشو نزدیک لیزگه کرد و گفت
_تویی
_عایشس
_دختر میگم تویی
_عایش...
لیزگه حرفش نصفه موند چون ییعیت لبای لیزگه و رو بوسید.
لیزگه همراهیش میمکرد و همچنان همو میبوسیدن.
یهو در وا شد اما ییعلیز انقد تو حس بودم که متوجه نشدن و طرف ببخشید ببخشید کنان از در خارج شد.
ملیس
چقدر صحبتشون طول کشید.
برم ببینم دعوا میکنن.
درو وا کردم اما با صحنهای که دیدم سریع درو بستم.
ییعیت رو تخت نشسته بود و سرشو به سر لیزگه چسبونده بود و دستاش رو صورت لیزگه بود و لیزگه هم ییعیتو بغل کرده بود و همو میبوسیدن.
رفتم بیرون و رجبو صدا کردم و این قضیه رو گفتم
_عه که اینطور
_اره
_پس بیا
_کجا
دستمو گرف و کشید و برد با خودش.
رفتیم تو دستشویی و درو قفل کرد.
_لب میگرفتن؟
_اره
چسبوندم بع دیوار و دستشو دو طرف شونم گذاشت.
سرشو نزدیک صورتم کرد.
_چیکار میکنی.
_میبوسمت
_اقا اونوقت اجازه داری؟ 😌
_اجازه تو دست منه فرفری
و لباشو رو لبام گذاشت.
ادامه دارد...
پارت 12
شعار:.... ننت اگه اصکی بری❤🍷
لیزگه_مجبورم کرد...
مثل هیتلر بالا سرم وایستاده بود که من اون نامه مسخره رو برات بنویسم.
ییعیت_ولی...
_ولی نداره ییعیت الان من برا کسی نیستم ولی تو صاحب داری
_من صاحب دارم... صاحبم تویی.
_عایشه هست من نیستم
ییعیت روی تخت بغل لیزگه نشست و صورتشو نزدیک لیزگه کرد و گفت
_تویی
_عایشس
_دختر میگم تویی
_عایش...
لیزگه حرفش نصفه موند چون ییعیت لبای لیزگه و رو بوسید.
لیزگه همراهیش میمکرد و همچنان همو میبوسیدن.
یهو در وا شد اما ییعلیز انقد تو حس بودم که متوجه نشدن و طرف ببخشید ببخشید کنان از در خارج شد.
ملیس
چقدر صحبتشون طول کشید.
برم ببینم دعوا میکنن.
درو وا کردم اما با صحنهای که دیدم سریع درو بستم.
ییعیت رو تخت نشسته بود و سرشو به سر لیزگه چسبونده بود و دستاش رو صورت لیزگه بود و لیزگه هم ییعیتو بغل کرده بود و همو میبوسیدن.
رفتم بیرون و رجبو صدا کردم و این قضیه رو گفتم
_عه که اینطور
_اره
_پس بیا
_کجا
دستمو گرف و کشید و برد با خودش.
رفتیم تو دستشویی و درو قفل کرد.
_لب میگرفتن؟
_اره
چسبوندم بع دیوار و دستشو دو طرف شونم گذاشت.
سرشو نزدیک صورتم کرد.
_چیکار میکنی.
_میبوسمت
_اقا اونوقت اجازه داری؟ 😌
_اجازه تو دست منه فرفری
و لباشو رو لبام گذاشت.
ادامه دارد...
۳.۰k
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.